برای همین هیچی نمیشم دیگه
یا باید به کارم برسم. یا به خونه و زندگی.
صبح، گلها را خیلی جدی آب ندادم. همه دارن از حال میرن.
باید صبر کنم تا آفتاب پیرهنش رو از سرشون جمع کنه و با شلنگ یه حال اساسی بهشون بدم
انرژی آفتاب که وارد سیستم ارگانیکشون میشه، تا جایی قابل تحمله که فضای پشت یعنی، بالکنی و اتاقها را کمی خنک تر میکنه
بیشترش را من باید کمکشون کنم
خودم کم مسئولیت گردنمه! حالا غصة کبوتر و شاهدانه.
غصة انرژی غیر ارگانیک آفتاب و تن لطیف نباتات را هم باید بخورم
شاید نوعی حس همزاد پنداری پیدا کردم ؟ تعریف زندگی و خوراک منهم خارج از نباتی نیست.
زندگی بی عشق، کاهوی بیمزة آمل میشه که از زیادی آب فقط قد کشیده
ببین! بیظرفیت بیجنبه.
تا کار تموم شد، فیلش هوای هندوستان کرد و کاهوی آمل دیگه باب طبعش نیست
ذهنه دیگه. باید دائم تو رو سرگرم نگهداره تا متوجه اطراف و لحظة حالا نباشی
یعنی دور از بهشت و در حواشیه جهنم ول بزنه و من غصه بخورم، انرژیم و خوراک ذهن کنم
خلایق هرچه لایق. هیچکی به اندازه خودم منظور از این پست رو نمیفهمه. با اینحال که آگاه به وضع موجودم. در کمال وقاحت شرح میدم و به روی خودم نمیآرم که، تا کی؟
در حالیکه کاری مهمتر از مسلط شدن به ذهنم ندارم
یا باید به کارم برسم. یا به خونه و زندگی.
صبح، گلها را خیلی جدی آب ندادم. همه دارن از حال میرن.
باید صبر کنم تا آفتاب پیرهنش رو از سرشون جمع کنه و با شلنگ یه حال اساسی بهشون بدم
انرژی آفتاب که وارد سیستم ارگانیکشون میشه، تا جایی قابل تحمله که فضای پشت یعنی، بالکنی و اتاقها را کمی خنک تر میکنه
بیشترش را من باید کمکشون کنم
خودم کم مسئولیت گردنمه! حالا غصة کبوتر و شاهدانه.
غصة انرژی غیر ارگانیک آفتاب و تن لطیف نباتات را هم باید بخورم
شاید نوعی حس همزاد پنداری پیدا کردم ؟ تعریف زندگی و خوراک منهم خارج از نباتی نیست.
زندگی بی عشق، کاهوی بیمزة آمل میشه که از زیادی آب فقط قد کشیده
ببین! بیظرفیت بیجنبه.
تا کار تموم شد، فیلش هوای هندوستان کرد و کاهوی آمل دیگه باب طبعش نیست
ذهنه دیگه. باید دائم تو رو سرگرم نگهداره تا متوجه اطراف و لحظة حالا نباشی
یعنی دور از بهشت و در حواشیه جهنم ول بزنه و من غصه بخورم، انرژیم و خوراک ذهن کنم
خلایق هرچه لایق. هیچکی به اندازه خودم منظور از این پست رو نمیفهمه. با اینحال که آگاه به وضع موجودم. در کمال وقاحت شرح میدم و به روی خودم نمیآرم که، تا کی؟
در حالیکه کاری مهمتر از مسلط شدن به ذهنم ندارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر