۱۳۸۷ خرداد ۱۶, پنجشنبه

روز سوم

دیگه در بعد از ظهر روز سوم تعطیلی، کی به کیه؟
بذار تا آقایان منتقدین در سفر به‌سر می‌برند و از اینترنت دولتی، بیت‌المال آویزان نیستن که را براه مچ بگیرن؛ من یه کم
گوشت رو بیار جلو
حرف بزنم
از عشق بگم
و از اینکه چقدر ساده می‌تونه همه دنیای من رو دگرگون و زیبا کنه
عشقی که من فراموش و همه او می‌شوم

بسه، دلم ضعف رفت، قرار نبود داستان تخیلی بشه

همون عشق معروف که یادت می‌اندازه بری جلوی آینه و ببینی که هستی
والله دروغ چرا ؟
من از فاصلة اون عشق تا این عشق به کل فراموش می‌شوم. اما با عشق دوباره شور زندگی به نگاهم می‌شینه. فردا رو دوست دارم و از چیزی نمی‌هراسم که رستم دستانم
به مرد طناز در خیابون، می‌خندم
به مرد خشمگین پشت ماشین، راه می‌دم
به چراغ قرمزها دل ، می‌بندم و
پشتش
به رویا فرو، می‌رم
زندگی زیباست و من زیباترم
ای خدا کشتیم و عشق ندادی آخر
باشه تا روز قیامت
ما هم

۱ نظر:

  1. ببم جان اینقدر با آب و تاب از این عشق می نویسی که همچو من منکر عشق رو هم به هوس مزه مزه کردنش می اندازی. بابا دلمون ضعف رفت. البته به قول عزیزی من از اولش عاشق بودم و خودم خبر نداشتم.1

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...