خانم تلخ چقدرمیخواهی از ما مردها بد بگویی و فکر نکنی چی میشه که ما به فکر یک زن شوهر دار می افتیم ؟ تا حالا از خودت سوال کرده بودی؟
من سی و سه ساله دارم و در همسایگی ما خانمی زندگی می کنه که همسرش یک شب در میان شب کار است . داستان از شبی شروع شد که به دم خانه ما آمد و از من خواست برای تنظیم دیش ماهواره کمکش کنم . یک ساعتی که بالای پشت بوم بودم هی با لباس خواب رفت و آمد بعد هم اصرار کرد برای جبران با هم چایی بخوریم . می فهمیدم بهانه است . اما جرعت نداشتم حتی بهش فکر کنم . چون من از یک خانواه مذهبی هستم و مادرم را در سنین کودکی از دست داده بودم یک زن شوهر و بچه دار رو مثل مادرم پاک می دونستم و اجازه تجاوز به حریم بچه ها رو به خودم نمیدم . اما موضوع همین جا تموم نشد . هر شب که شوهرش نبود به بهانه ای سراغم می اومد . من حس می کردم دارم بهش عادت می کنم و حتی گاهی به شوهرش احساس حسادت داشتم
الان سه ماه از اون موقع گذشته و من عاشقش شدم و اون هم ابراز علاقه زیادی به من می کرد تا چند شب پیش که دیدم شوهر همسایه پایینی از خونه اش با ظاهری آشفته بیرون آمد . فهمیدم کاری که من نتونستم به خودم اجازه اش را بدهم او انجام داده . حالا من نمی دونم چطور باید با خودم و فکر کثیف یک زن کنار بیام که باورهای پاک من را از عشق خراب کرده
آقا من شرمنده
من اصلا غلط کردم.
راست میگی و قبلا هم خودم اشاره نمودهام که این ما بانوان گرام هستیم که حرمت حرم امن شوهر و بچهها را به لجن و کثافت کشاندیم.
اما، دوست من، زن یا مردی که حرمت خود و حریمش را نگه نداشته
چطور توان نگهداری از حرمت تو و دیگری را داشته؟
اول از خودت باید سوال میکردی، نه آخر از من
متاسفم برای انسانیت که به منجلاب نفس و شهوت فرو پاشیده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر