شاید زیباترین و سحرانگیز ترین قسمت ِ سومپوزیون افسانه ای باشد که آریستوفان نقل میکند.
آریستوفان داستانی از سالهای دور را نقل میکند که در آن انسانها به شکل امروزی خود نبودند. در آن دوران انسانها چهار پا و چهار دست و دو سر داشتند. در واقع انسانها زنها و مردهایی بودند که جفت جفت از پشت به یکدیگر متصل شده بودند.
این موجودات آنقدر قدرتمند و توانا بودند که خدایان از قدرت آنها به هراس افتاده بودند و بیم آنرا داشتند که روزی این انسانها بر خدایان پیروز شده و خود بر جهان حاکم شوند.
خدای خدایان ، زئوس ، برای آنکه از قدرت آنها بکاهد دستور داد تا آنها را مانند سیب به دو نصف کرده و در سرتاسر زمین پراکنده کنند. هر نیمه این موجودات برای خود انسانی مانند انسانهای امروزی و عادی شد.
اما آن لذت و عشق و نیاز ِ جاودانی و کهن هنوز در جان انسانها باقی است. آنها در تمام ِ عمر خود به دنبال نیمه دیگر خود سرگردانند و همه جا را جستجو میکنند تا بار دیگر به او بپیوندند.
اروس یا همان خدای عشق انسانها را در این کار یاری می دهد و واسطهای است برای رساندن این نیمههای ِ از هم جدا شده به یکدیگر.
هر دو انسانی که روزی از هم جدا شدهاند اگر به یکدیگر دست پیدا کنند هیچگاه از یکدیگر خسته و دلزده نخواهند شد زیرا آنها جزئی از یکدیگر هستند.
به همین جهت است که اگر از دو عاشق سئوال کنید برای چه به یکدیگر دلبستهاید و چه از هم میخواهید هیچ پاسخی نخواهید یافت. آنها به یکدیگر نیازی ندارد.
عشق و کشش آنها از لذتهای بدنی سرچشمه نگرفته است بلکه نیاز ِ آنها تکاملی است که از بهم پیوستنشان حاصل میشود.
آنها نیمه های یکدیگرند و تنها با یکدیگر آرامش خواهند یافت و اگر نیمه خود را پیدا نکنند تا انتهای عمر سرگردان و بی قرار باقی خواهند ماند
آریستوفان داستانی از سالهای دور را نقل میکند که در آن انسانها به شکل امروزی خود نبودند. در آن دوران انسانها چهار پا و چهار دست و دو سر داشتند. در واقع انسانها زنها و مردهایی بودند که جفت جفت از پشت به یکدیگر متصل شده بودند.
این موجودات آنقدر قدرتمند و توانا بودند که خدایان از قدرت آنها به هراس افتاده بودند و بیم آنرا داشتند که روزی این انسانها بر خدایان پیروز شده و خود بر جهان حاکم شوند.
خدای خدایان ، زئوس ، برای آنکه از قدرت آنها بکاهد دستور داد تا آنها را مانند سیب به دو نصف کرده و در سرتاسر زمین پراکنده کنند. هر نیمه این موجودات برای خود انسانی مانند انسانهای امروزی و عادی شد.
اما آن لذت و عشق و نیاز ِ جاودانی و کهن هنوز در جان انسانها باقی است. آنها در تمام ِ عمر خود به دنبال نیمه دیگر خود سرگردانند و همه جا را جستجو میکنند تا بار دیگر به او بپیوندند.
اروس یا همان خدای عشق انسانها را در این کار یاری می دهد و واسطهای است برای رساندن این نیمههای ِ از هم جدا شده به یکدیگر.
هر دو انسانی که روزی از هم جدا شدهاند اگر به یکدیگر دست پیدا کنند هیچگاه از یکدیگر خسته و دلزده نخواهند شد زیرا آنها جزئی از یکدیگر هستند.
به همین جهت است که اگر از دو عاشق سئوال کنید برای چه به یکدیگر دلبستهاید و چه از هم میخواهید هیچ پاسخی نخواهید یافت. آنها به یکدیگر نیازی ندارد.
عشق و کشش آنها از لذتهای بدنی سرچشمه نگرفته است بلکه نیاز ِ آنها تکاملی است که از بهم پیوستنشان حاصل میشود.
آنها نیمه های یکدیگرند و تنها با یکدیگر آرامش خواهند یافت و اگر نیمه خود را پیدا نکنند تا انتهای عمر سرگردان و بی قرار باقی خواهند ماند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر