۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

نیلوفری


صل علی محمد............آخر
خدا بخواد و دوست و دشمن خدا هم بخوان یا نخوان بالاخره این کار تموم شد
خیلی چشمم خسته شده، اما اگر باباقوری هم بگیره باید می‌اومدم و می‌گفتم: احوال رفقا؛ چونید؟ خوبید؟
روز شنبه همه نیلوفری
ای خدا همة روزگارمون نیلوفری باشه، بر آبی زلال و پاک
نه در لجن مرداب که این‌همه مبارزه بخواد
راستش یا از نگرانی کار یا کم‌خوابی که دوشبه خواب‌های چرت و پرت می‌بینم. انگار یه مردی در اتاق عمله و دیشب تیکه انتهای روده‌اش را ه در آوردن دادن دست من ! واوو . من‌که مرد ندارم
به‌من چه
خلاصه که بگم حوصله ختم و غش و ضعف ندارم، گفته باشم.
همگی سالم و سرحال و سرزنده
سبز و جاوید و پاینده، بمونید لطفا
از صبح هوا سمت خونه من‌که عالی بود. از شما خبر ندارم.
اما از ساعت دو به این‌ور یه نموره داغ کرده.
امیدوارم خدایان به جون هم نیفتاده باشن و نوح فرمان بده، بادی خنک ما را بنوازد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...