روزهایی که باید رخت جنگ بپوشم و از خونه برم بیرون ترجیح میدم
صبحش از خواب بیدار نشم و خواب به خواب برم
اونوقت شما اینهمه برای من مشق جنگ و مبارزه قرار دادی؟
نمی دونی کشش هیچ نبردی حتا با خودم را ندارم؟
نمیدونی بهقدری از نبردهای با خودم و ترسها و ذهنم خستههستم که جا برای هیچ نبرد دیگری ندارم؟
ترجیح می دم همین حالا تمام کنم
اما یک قدم دیگه برای جنگ برندارم
خدایا قرار نبود تنهام بذاری
صبحش از خواب بیدار نشم و خواب به خواب برم
اونوقت شما اینهمه برای من مشق جنگ و مبارزه قرار دادی؟
نمی دونی کشش هیچ نبردی حتا با خودم را ندارم؟
نمیدونی بهقدری از نبردهای با خودم و ترسها و ذهنم خستههستم که جا برای هیچ نبرد دیگری ندارم؟
ترجیح می دم همین حالا تمام کنم
اما یک قدم دیگه برای جنگ برندارم
خدایا قرار نبود تنهام بذاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر