۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

وحدت حضور



در سال سیصد شصت پنج روز این بلندگوی مسجد محلة ما اذان می‌گه
اما هیچ موقع کسی بهش این‌طور توجه نمی‌کنه
پشت یک سکوت دیدم
همه محل دارن به صدای این اذان گوش می‌دن
یک وحدت
وحدت در نقطه‌ای در لحظه‌ای مشخص
انتظار
برم افطار برمی‌گردم باقی رو می‌گم.
ترسیدم حسش رو از دست بدم و یادم بره
سکوت عجیبی بود، در حدی عجیب که من از داخل اتاق توانستم به راحتی صدای مرحوم‌موذن‌زاده را تشخیص بدم
انگار برای لحظاتی دنیا از صدا رفته بود.
بی‌شک من کر نشده بودم، چون صدای اذان را به وضوح می‌شنیدم
اما همه‌جا به معنای مطلق واژه در خواب فرو شده بود
نبض طبیعت می‌زد
و من صدای پچ‌پچ زمین را با گل‌ها می‌شنیدم
ارغوانی افق بر
نیلی آسمان گسترده و سرخی هم‌چون خون از وداعی تکراری می‌سرود
هم‌چنان سکوت جاری بود.
کسی پیدا نبود اما حس می‌کردم همه سرها از پنجره بیرونه
نمی دونم چند نفر به راز این سکوت اسرار آمیز غروب امشب پی بردند؟
خدایا در این شب قدر منو احیا کن
که از خود ملول شده‌ام
تا تو چه باور کنی که چه‌سان هم
ملول شده‌ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...