۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

شئونات انسانی


جدی که پاک مارو مسخره کردن
دیشب متوجه شدم فیلتر سیب‌تلخ را برداشتن
با کلی ذوق رفتم یک پست گذاشتم که
البته
بگم: من دیگه گندم تلخ شدم و در آدرس جدید کلی دوست و رفیق تازه دارم
همینا را هم اون‌جا نوشتم
ولی خب یه ذوق بیهوده کردم
صبح دوباره دیدم ، فیلترش کردن
یعنی ما انقدر نیروی بیکار و علاف داریم که از صبح تا شب نشستن کی چه موقع
انگشت اشارة مبارکش را در بینی می‌کنه؟
اگر این ها دنبال تحقیق درمورد یک پروژه بودن، چه بسا به کشفیات بزرگی هم نائل می‌شدیم
خب این همه انرژی و نیرو برای این‌که حرف یک عده را عدة دیگر در ایران نشنوند؟
کاش یه حرف دندون گیری داشتیم و دل‌مون نمی‌سوخت و پیش خودم فیس می‌دادم : منم از فعالین حقوق بشری، چیزی هستم
که نه هستم نه توان شدنش را دارم
درست‌ترش این‌که آی‌کیو جواب نمی ده، من می‌تونم یا در حیطة دل بپرم
یا در مرز کواکب و عرش الهی، بیش از تخیل راه نمی ده
شاید همه گیر کارم هم همینه که تنها موندم
همه‌اش درپی موجودات تخیلی و یا افسانه‌ای می‌گردم که خدایی نکرده، شان مبارکم لکه دار نشه
شان هم می‌برم توی گور که اون دنیا هم تنها نمونم

۲ نظر:

  1. شبها ماموران فیلترینگ چرتشون می‌گیره و نخ فیلترینگ شل میشه

    پاسخحذف
  2. شنیدم تام و جری
    افتادن وسط فیلترینگ

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...