۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

صد سال تنهایی


ما هی زمین می‌خوریم
دوباره برمی‌خیزیم و راه می‌افتیم
البته این هی افتادن و هی برخاستن هم تابع شرایط خاص ماست
بسته به شدت ضربة سقوط و یا قدرت عکس‌العمل به‌موقع و برخاستن سریع دوباره است
اما بعضی از ما فطرتا برای بشین و پاشو ساخته نشدیم
برای خیلی چیزها ساخته نشدیم، ولی گرفتار همه‌اش شدیم
بعضی دختران و پسران حوا رو می‌بینم که به رنگ روزهای ماه دل می‌بندن و فارغ می‌شن
بعضی هم مثل من چندین سال برای برخاستن دوباره وقت لازم دارن
البته این مورد صرفا برای عشق صادق است و در دیگر موارد همیشه روی زیادی خرج دادم
از هرجا که افتادم خاک از رخت تکاندم و راه افتادم
چطور می‌شه که دل ما مثل تاب می‌ره و می‌آد؟
دیشب می‌گفت: تمومش کردم. دیگه تحملش را نداشتم. بیشتر دردسر بود تا رابطه
هر روز باید با یک بازی می‌رفتم
گفتم: پس تا اطلاع ثانوی خالی از عشق می‌مونی؟
گفت: تو چه ساده‌ای . اون مال یک‌هفته پیش بود. همون بهتر که تموم شد. چون اصلا خودش نبود
پرسیدم: خب سوژة تازه انشالله خودشه؟
پاسخ داد:
آره مثل قبلی دیگه خودشه. هر دفعه دارم می‌گم، اون نبود، این یکی دیگه خودشه
من اگر بتونم انقدر راحت هی برم و هی بیام شما فکر می‌کنید این‌طور دچار یاس تنهایی می‌شم؟
خوش به حال اون‌ها که از بچگی زیاد تاب بازی کردن و راهش رو بلدن
امروز نشد فردا بعدی
خدایا
لطف فرموده دل منم ، تاکسی کنید که دیگه از این رابطه به اون رابطه
رمان، صدسال تنهایی نشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...