قدیمیها بهش میگفتن: جادو جمبل، ساحری .............. یه چیزای بیخود و خرافی
مام بهش میگیم ساحری
اما نه از اون مدلا
از این مدلها
مجموعه اعمالی که ما به نیتی به طور مشخص یا مداوم انجام میدیم
یا مواقعی که فشارهای سخت روی وجود آدم میآد
لحظاتی که به دلیل مجموعة عجایب
رفتاری خاص
انجام میدیم
یا بانیت کارهایی میکنیم
مثلا صبح طبق یک برنامه مشخص سر ساعت نه، یک لیوان آب از پنجره بریزی بیرون
مهم اینه که تو با یک قصد واحد کارهایی را میکنی که مجموعی از انرژی گرد میآره
نتیجهای اتفاقی میافته که تو انتظار داشتی
البته من انتظاری مشخص نداشتم از تنهایی و تاریکی چراغ خونهام شاکی بودم
دلم مهر میخواست و از این همه تلخ به عذاب آمده بودم
کل احوالاتی که این چند روزه همگی شاهدش بودید
همه و همه ادامه داشت تا جایی که من ازخواستن دست برداشتم
از هر نوع خواستن
از برگشت پریا تا برگشت نیمه عشق ، آخر
از فکر بغل
از فکر سفر
از هر چه که انتظارش خستهام کرده بود و اتفاق نمی افتاد
دست شستم و به نظارة مرگ نشستم
این هم از جمله حرکات ساحری بود
اینها در هم برهم شدن انرژیها و قصد و همه چیزهاییست که خیلی نمیشه با زبان ارقام و الفاظ راجع بهش گفت
یک داستان تجربیست
من میگم ساحری، ذهن شماها میره سمت گربه سیاه و جاروی پرنده
اما من میگم ساحری به معنی استفادة هدفمند از انرژیها
خدایا بابت این همه قشنگ تو را سپاسگزارم
تولدت مبارک
پاسخحذفخوشحالم به شادی دل تو
خداوند همیشه تو را بندة خاص و نظر کرده اش نگهداره. شما به جایی رسیدی که جز خدا نبینی و من جز حسرت سهمی نداشتم . امیدوارم همیشه این گونه در پناه خداوند قدم بردارید. تولدت مبارک
متشکرم ناشناس، محترم
پاسخحذفمنم به چیزی و جایی نرسیدم
فقط رجوع به خویشتن، خویش کردم
هنر ساحری
پاسخحذفو یا
آنچه که در قدیم به آن کیمیا می گفتند
هدفی جز این نداشته
اما نیت و باطن ساحران بود
که دوگروه متفاوت در این امر پدید آورد
ساحرانی که در دام تمنیات نفسانی گرفتار آمدند
و سمبل جادوی سیاه شدند
و ساحرانی که در پی عشق بودند و
ساحران نور شدند
خداوند توفیق حضور در جمع ساحران نور را
برما ارزانی دارد
و سایه همکلاسی را بر سمان مستدام