۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

ای سبدهاتا پر خواب


شکر که می‌شه هنوز به لحظه
به تنهایی‌ها و امیدها دل خوش کرد
چه خوبه که می‌شه هنوز دلیل برای دوست داشتن زندگی
و انتظار عشق داشت
چه خوب که ماهنوز، زنده‌ایم و آدمیم و عاشق می‌شیم و فارغ می‌شیم و
هستیم
سرشب یه صدای غریب پشت تلفن آدرس‌م رو باهام چک می‌کرد و اصرار داشت که
حامل بسته ای‌ست که نه اسم صاحبش رو درست می‌دونست
و نه حتا اسم خودم رو درست بلد بود و تلفظ می‌کرد
و خیلی ساده است که تو شک کنی و بگی
از پذیرش که هیچ اصلا از اومدن پایین دم، در معذورم
خلاصه که از اون بیچاره رانندة آژانس اصرار که جان مادرت من الان نزدیک خونه‌تونم
بیا بگیر شاید توش نامه‌ای چیزی باشه
منم هی بیشتر شک می‌کردم که این چه اصراری داره منو بکشونه توی خیابون
هی بیشتر دل منو می‌برد که خانم
یه خانم یک دسته گل و یک بسته داده من برای شما بیارم
خلاصه که نه
و مرغ یک‌پا داره
پنج دقیقه بعد دوباره تلفن زنگ زد.
دیگه داشت شکم به سمت سی‌آي ا یا کا‌گ‌ب می‌رفت که پشت خط لی‌لی‌ گفت:
چرا نمی‌‌گیری؟
تازه دوریالی مبارکم افتاد که عصر در نت‌لاگ پیغام داده بود « خونه باش دارم برات انرژی مثبت می‌فرستم»
چه‌قدر باید مد نظر خدا باشم
تا این‌طور عشق دریافت کنم؟
نه با کاری دشوار، با هرچه در سبد دلش داشت
لیموترش. کی برای کسی همراه گل لیموترش می‌بره یا می‌فرسته؟ کارهاشم مدل خودشه
شخصیت این لی‌لی هم حدیث خودش را داره
که خدا زیادترش کنه
خدایا بابت همه لطف، زیبایی، مهر، و ثروتی که نصیبم کردی
تو را سپاسگزارم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...