سلام، جمعه
خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
من که خوبم. یعنی قرار نیست چیزی جز این باشم
باورهای ماست که جهان را تعریف و اداره میکنه، حال از جهان اصغر تا اکبر
یعنی چیزی جز این جهان را پیش نمیبره. حال اگر حال میکنی قصور کاستیها را به گردن
بخت و اقبال و شانس و این چیزا بندازی که میشه همون حکایت، کیبود کی بود؟ من نبودم
یه مقصر بیرون از خود برای تبرعه خود
خدا هم که بیحساب و کتاب مارو در زمین ول نکرد. وقتی قرار بود خودش در ما برای درک عشق به تجربه بیاد
شک نکن همه امکانات رو برای سفرش به بهترین شکل مهیا ساخته
تو خودت یه سفر نیم بند میری، صد تا ساک و وسیله بار میکنیم.
او که دیگه خداست و می دونسته چه در پسه ماجراست و قراره چهکار کنه
در نتیجه مناسب احوالی خدای گونه، وسایل سفر را هم با خودش آورد
از کلمه تا قصد و تجسم خدایگونه و خلاصه آنچه که در لحظه آفرینش آدم اراده کرد
حالا گو اینکه نفهمیدیم چی شد که اولش قرار بود همه جفت باشیم و وسط کار پشیمون شد و دو شقه مون کرد؟
کرد دیگه. گرنه که میگه من آدم را جفت آفریدم
نگفت آدم را با خانم همسرش آفریدم
آدم آفریده.
جفت آدم هم همانی خواهد بود که خودش نیست
یعنی جهت عکس ماجرا
خب البته کمی درام و رومنس بهش نگاه کنیم دوریالی عهدی قجری همه با هم میافته که
ما رو تا نزدیک زمین فرستاد و بهقول افلاطون به صاعقه گفت: تقسیم به دومون کنه
آدم رو انداخت هند و خانم حوا در جده فرود آمده که نامش شد جده
حالا این دو باید چه پوستی از خودشون بکنن تا این سعی بین صفا و مروه به پایان بیاد و در عرفات این دو با هم ملاقات کنند
یعنی بالا بری پایین بیایم باید از این سعی بین صفا تا مروه رو همگی یه جوری طی کنیم تا به جفت خودمون برسیم
که اونم کم از این آتش ایمان الست نداشت که هیچکی جفت خودش رو پیدا نمیکنه و
شده اسباب پر کردن دادگاههای مدنی خاص
خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
من که خوبم. یعنی قرار نیست چیزی جز این باشم
باورهای ماست که جهان را تعریف و اداره میکنه، حال از جهان اصغر تا اکبر
یعنی چیزی جز این جهان را پیش نمیبره. حال اگر حال میکنی قصور کاستیها را به گردن
بخت و اقبال و شانس و این چیزا بندازی که میشه همون حکایت، کیبود کی بود؟ من نبودم
یه مقصر بیرون از خود برای تبرعه خود
خدا هم که بیحساب و کتاب مارو در زمین ول نکرد. وقتی قرار بود خودش در ما برای درک عشق به تجربه بیاد
شک نکن همه امکانات رو برای سفرش به بهترین شکل مهیا ساخته
تو خودت یه سفر نیم بند میری، صد تا ساک و وسیله بار میکنیم.
او که دیگه خداست و می دونسته چه در پسه ماجراست و قراره چهکار کنه
در نتیجه مناسب احوالی خدای گونه، وسایل سفر را هم با خودش آورد
از کلمه تا قصد و تجسم خدایگونه و خلاصه آنچه که در لحظه آفرینش آدم اراده کرد
حالا گو اینکه نفهمیدیم چی شد که اولش قرار بود همه جفت باشیم و وسط کار پشیمون شد و دو شقه مون کرد؟
کرد دیگه. گرنه که میگه من آدم را جفت آفریدم
نگفت آدم را با خانم همسرش آفریدم
آدم آفریده.
جفت آدم هم همانی خواهد بود که خودش نیست
یعنی جهت عکس ماجرا
خب البته کمی درام و رومنس بهش نگاه کنیم دوریالی عهدی قجری همه با هم میافته که
ما رو تا نزدیک زمین فرستاد و بهقول افلاطون به صاعقه گفت: تقسیم به دومون کنه
آدم رو انداخت هند و خانم حوا در جده فرود آمده که نامش شد جده
حالا این دو باید چه پوستی از خودشون بکنن تا این سعی بین صفا و مروه به پایان بیاد و در عرفات این دو با هم ملاقات کنند
یعنی بالا بری پایین بیایم باید از این سعی بین صفا تا مروه رو همگی یه جوری طی کنیم تا به جفت خودمون برسیم
که اونم کم از این آتش ایمان الست نداشت که هیچکی جفت خودش رو پیدا نمیکنه و
شده اسباب پر کردن دادگاههای مدنی خاص
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر