۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

من شنم، دریا زندگی‌ست



هر چه کمتر بدونی، راحت تر زندگی می‌کنی


بار دانستن همیشه به گرده‌ها فشار می‌آره. 

دانستن و نیافتن، ندیدن، نشدن یا نگفتن
سکوتی که تو را به میهمانی هستی دعوت می‌کنه
بی‌شناخت. حضوری شاهد و بی‌قضاوت، درحضوری در لحظة الان
حضوری با خدا و در حضور خدا. 

حضوری جهانی و کیهانی
حضوری که تو به نقطه و از نقطه به صفر می‌رسی، در کیهان حل می‌شی
و از کوچکی‌ت به آرامش می‌رسی.

 آرامش این‌که هیچ چیز به قدر، لحظة الان اهمیت نداره
و به‌قول مترلینگ، برای تو چه تفاوت داره این دانه‌هاشن در این دریای خروشان
چه نقش ایفا می‌کنه؟
صحیح فقط تکامل این ذرة شنی‌ست که به این دریا خیلی اتفاقی رسیده
شنی که یا چنان اقتداری را داراست که صدفی یابد و در لدش مسکن گزیند
یا شنی در بین مرجان‌های رنگارنگ
من شنم، یک صدف فقط کم دارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...