شما، راحت باشید
کاری نداشتم، مزاحم خواب و استراحتتون، البته اگر دارید نمیشم
همینطوری یه گوشه برای خودم ایستادم
شما که موذب نمیشی، خدایی نکرده؟
شما بخواب
من خودم تنها مواظب خودم هستم
حالا گور بابای درک که خوابم نمیبره
اصلا
شایدم ترسیدم؟
من که نمیدونم اسم این احوال بیوقته که تازه ماه هم کامل نیست به زبون شما یا ما چی میشه؟
همینطور ساکت و بیصدا خیال راحت و دل خوشتون رو از این همه خلقت نگاه میکنم
اگه ناراحتی برم؟
اصلا مهم نیست که من تنهام؟
شما استراحت کن
گور بابای درک، عمر ما که رفت و یه دل سیر عاشق نشدیم
من که از شما انتظاری ندارم
شما بخواب استراحت کن.
آه اگه دیگه کلام حرف از من شما شنیدی
آه
آه
من اصلا لال ، لالم
میگی نه؟ بهخدا باور کن. الان از سنگ صدا در بیاد از من در نمیآد
شما استراحت کن. مزاحم نمیشم
فقط اگه این سکان خدایی زندگیم رو درست و درمون میدادی به دستم
اونوقت بهتون میگفتم، خواب خوش و راحت برای بشر یعنی چی؟
بچگی ها هم همین مصیبت بود. بسکه بهجای خواب فکر میکردم؛ تازه دم صبح نخوابیده، هنوز آفتاب نزده سرویس میاومد در خونه دنبالم و باقی مراسم رویا بینی در مینیبوس مدرسه کامل میشد
این بهنظر بیشتر نقص فنی نمیآد که از بچگی هم بوده؟
پس باز به شما مربوطه؟
نخواب
نخواب پاشو یهکم دربارهاش گپ بزنیم.
شاید این حکم خدایی شما هم یهجاهاییش............... استخفر.............توبه
من رفتم دیگه لال
باپای خودم رفتم
آه ، آه اگه دیگه منو دیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر