۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

تولد چهل هفت سالگی


هر ژانگولر بازی که این مدت درآوردم تا بتونم خودم و تنهاییم را تحمل کنم
به یک سو
تحول و دگرگونی سوی دیگر
نزدیک افطار داشتم با موسیقی تا پوست حال می‌کردم که وسط صدای طابلا صدای زنگ اف‌اف دراومد
پریا بود
طبیعی‌ست که باورم نشد و بعد هم منتظر بودم ببینم این لحظه مرا چه هدیه خواهد داد؟
اول کیسه‌هاش از آسانسور بیرون اومد و بعد خودش
با اسباب اثاثیه‌ای که این مدت ریز ریز برده بود برگشت
می‌شه گفت، هدیه تولد خوبی بود
البته دیگه این‌بار می دونم باید فاصله‌های طبیعی را حفظ کنم
و زیادی بهش نچسبم و هر دو زندگی کنیم
خدایا به هر دلیل و به هر شکل
که امشب خونه دلم رو روشن کردی، ازت سپاسگزارم
بیش‌تر از این فعلا چیزی نمی‌گم تا بعد برگردم و از سورپرایز دختران حوا مقیم نت لاگ بگم
خدایا این هفت مقدسی که امسال به سنم افزودی همین‌طور سعد بفرما

۴ نظر:

  1. che jaleb belakhareh ye khanoom peyda shod senesho fash koneh, lool,
    arezo daram sal be sal rooshantar o agahtar o danatar..bashin

    پاسخحذف
  2. اولا که من یه چی می‌گم شما به روی خودت نیار
    دوما مگه یادت ندادن با دو چیز کار نداشته باشی؟
    اول امام زمان کی می‌آد
    دوم، سن خانم‌ها
    متشکرم از تبریکت همشهری
    من رو دست کم نگیر بچه تفرش که از سن حیا نمی‌کنه
    از خودش بالا می‌ره

    پاسخحذف
  3. چشم و دل شما روشن
    امید
    است که با عشق و مهر در کنار هم باشید

    پاسخحذف
  4. متشکرم ناشناس
    دل و جان شما روشن

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...