به وقت ما زمینیها می دونی پروردگارا ساعت چنده؟
به وقت شما را نمیدونم
اما به وقت ما ساعت ، وقت خوابه
حالا اگر گفتی چرا بعضی بندههای بیکارت هنوز بیدارن؟
چون هجوم وسواس ذهن اونها رو به محلة بد ذهن میبره و باید در سربالایی رختخواب هی دست و پا بزنن
من میگم وساوس شما فکرت رو درگیر نکن چون این هم از همان دست تجربیاتیست که شما توان درکش را نداری
ای خدا نمیردیم مام واسه شما فیس میآیم
وقتی دردت مایة فیس شد، تو حتما از خوشبختترینهای دنیایی
تازه هجوم ذهن بازم چیزی نیست
بدبختی بزرگم جایی ست که بخواهی هم قدرت درکش را نداری. گرنه ما رو تنها نمیذاشتی
ولی دروغ چرا گاهی هم از سر جود و سخا شما را میبخشم به اینکه تو خودت تنها ترینهای عالمی
گاهی دل خوشم به اینکه تو هم به قدری تنها بودی دست بهکار آفرینش شدی؟
ولی با همه اینها چیزی از درد من در این وقت، شب عیدی کم نمیکنه
ما همچنان تنها و اگر بدونی چهقدر نیاز به چارتا کلام مهرآمیز دارم
کمی نوازش
یک عطر امن
یک شانة استوار
یک گوش شنوا
یک، نگاه مشتاق که بهم یادآوری میکنه، هستم. مهمم، و درخور دوست داشته شدن
اینها که در محضر الهی شما از گناهان کبیره نیست انشالله؟
نیست چون اگر تواراده به بودنش حتا اگر گنگ و نامفهوم نمیکردی ما به تجربهاش اینچنین بیتاب نبودیم
این وقت شب
تازه من که میدونم گناه بیتابیهای الانم هم به اراده شماست
یعنی وقتی برگ بی اذن شما ازدرخت جدا نمیشه
نمیگیم بی اذن، طبیعت و زمان که باز میرسه به خواست شما
بی اذن مستقیم شما آب از آب تکون نمیخوره
پس من چرا همیشه با منم، با خودم درگیرم؟ یه بسمالله بگم برم جلو چاره کار نیست؟
بیشک شما اگر مخالف باشید، با بردن نام تان حتما راهها بسته میشه
وقتی بسته نشده میشه:
من که راضی.
خدام که راضی
گور بابای ناراضی؟
بهقول مجید« خدام که با عاشقیت نرو نیست» اییییییییییی
فکر کنم دون کارلیونه هم همینطوری ها وارد بهشت بشه؟ یا نه؟
اون از اراده شما خارج بود؟
وای یعنی روی خواست شما خواستی هم میتونه باشه؟
من که نه گمانم
پس تنهایی منم گردن شماست؟
خب از اینکه همگی حالمون گرفتهست شما به سلامتی حال میکنی؟
خب الهی شکر
عیدتم مبارک گور بابای ساعت و ما. زمان شما سریع جلو میره
مال ما کند
پس شما برو تا از امورات زمانها جا نموندی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر