من هنوز این تو گیر کردم و نمیتونم بیرون بیام. شاید برای همین این همه سال با این شبها کاری نداشتم
شایدم چون از درکش عاجز بودم و بهتر دیدم کار نداشته باشم
اما از اونجاکه وقتی گیر میکنم باید در بیام ایندفعه گیر کردم
شاید تا سالهای پیش اینطور به سیستم گیر سه پیچ سر در بیاری نداده بودم
اگه من بندة خوبیام به شرط ایمان و باور تو و گذر از آتش الست برای اثباتم به تو
اگه بناست هرآنچه هست بر مدار مشیت تو قرار بگیره؟
اگر حکم افتادن برگی به دست تو مینشینه
اگر بود و نبود قومی به ارادة تو انجام میگیره؟
اگر همه چیز صرفا به خواست تو انجام پذیرفته
من چطور به درگاه تو روی آورم که بر من تعلق پذیره؟
یا مورد نظرم و در امنیت حضور تو در خود
یا در آشوب پرتلاطم برزخ در مسیر دوزخی که هرگز مرا یارای فهمش نیست؟
اگر بنده تو باشم
چه حاجت به التماس به رحم تو که خود چنان بزرگی که همه را بهتر و زودتر از من میدانی
که تو پیش از امروز
شاید چند ده هزاران سال پیش
اینم را دیدهای بر حال من خندیدهای
حال چه حاجت به التماس؟
خلاصه که تا آخرش همچنان همیناست.
باید بپرسم شما مگر از اول خدا و آگاه به همه نبودید؟
ممکنه تصمیم بگیرید چیزی را تصحیح کنی؟
بهخاطر هر نفر در تقدیر چند نفر میخواهی دست ببری؟
میدونی اینها کمی از شما بعید به نظر میرسه
لطفا یکی از این امداد های غیبیتان را برای نجات من از این همه چرا به پایین فرستید تا نگفتم
تو را که گفت: خدا؟
وقتی بچه من مدام ازم باز خواست می کنه . دلم میخواد شکلش را نبینم . بااین همه چرا چرایی که می کنی خدا همین که کاری باهات نداره باید سجده کنی
پاسخحذفبنده بندگی می کنی . معلمی که نمی کنی بیست تا چرا در یک جمله
من خدا باشم میگم سر از تنت جدا کنند
خدا رو شکر هستی فهمید به تجسمات کی موجود باشه
پاسخحذفوگرنه که سنگ روی سنگ بند نمیشد و دنیا به اکنون نمیرسید چه بسا عصر دایناسورها همه هم رو خورده بودن و ختم ماجرا
اگر بود و نبود قومی به ارادة تو انجام میگیره؟
پاسخحذفاما همکلاسی در قرآن می فرماید
در هیچ قومی تغییر و تحول ایجاد نکنم مگر این که آن قوم در تک تک نفوس خود تغییر ایجاد کنند
یکی از مسایلی که کار رو مشکل کرده
تلقینات شدید در دوران تلقین پذیری ما بوده
از خدا
گناه
و.......
اگر نوید و بیم های ناشی از گناه رو از دین جدا کنی
خیلی حرفی برای گفتن نداره
من در عشق و به چشم معشوق خدا را دیدن
راه حل را می یابم که هر چند شک و تردید و سوالهاست که راه گشاست
به شرطی که از راه رفتن نیندازه
اما من معتقدم خیلی جاها راه بازه
هر چه آگاهیت بیشتر باشه
انتخابت درست تره
نتیجه بهتره
حتی مسئله کارما
رو می شود با رضا و توکل به گردن خدا انداخت
و از عواقبش رهید
تمام این مسایل جوابش در دورن ما هست
باید سوالها را تیغه تیزی برای رخنه به درون ساخت
هیچ سوالی بی جواب نمی مونه
اگر در زمانی باشه که ظرفیت شنیدنش رو داشته باشیم
خوب تو پست قبلی با یک سوال مسیر صحبت رو سامان دادی
پاسخحذفاینجا دو سوال هست
اول این که اون تغییر باز هم جزو مشیت اوست
مثل سوالی که ملا صدرا در مورد بسم الله الرحمن الرحیم
مطرح کرد
که چطور می شود رحمان بودن خداوند و رحیم بودنش بر
عدالت قالب آید
بحثش کمی مفصل است این رو به بعد موکول کنیم با اجازه ات
اما این عشق
راست می گویی
بدون برق نگاهی عشق از کجا می آید
ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
معمولا برق نگاهه که کار می کنه
اما من طی مطالعاتم و برخورد با افراد
به این نتیجه رسیدم
خیلی خلاصه اش می شود این:
که به نیت عشق به همه چیز مهر ورزیدن
و اون رو حامل بارقه الهی دونستن
و از آنچه که بر ما می گذرد به دیده وسیله ای برای آبدیده شدن نگریستن
همه اینها تمریناتی است
که بتونیم مبنع عشق بشیم
و از خود عشق ساطع کنیم و در ارتباط با موجودات
عشق و مهر رو حاکم کنیم
در بعضی اخبار هم رویت های شاهد ازلی آمده نه به معنی دیدن خدا
که به معنی شاهد ازلی
ایزد بانو
و یا سوفیا
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است
گفت این فوق فرشته است و بشر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست
ولی جان پدر هیچ مگو
پس آخرش شد
پاسخحذفهیچ مگوی
فقط گفتگوهای سر و ذهنه که آشوب به پا می کنه
پاسخحذفوقتی سکوت حاکم بشه
وقتی ذهن حرف نزنه
اونوقت خود سوال میشه جواب