از اونموقع تا حالا بیست و یک هزار نوبه فرمان صادر و ابطال کردم
چیز گیجه گرفتم
انگار گله مورچهها دارن کنار گوشم با هم بلند بلند حرف میزنن
هیچ تصمیمی نمیتونم برای آینده بگیرم
چون در اکنون بیقرار
اکنون را باید کاری کرد
که تحمل اکنون را ندارم
کاش مرا سنگ، درخت یا هر ذی شعوری میآفریدی
جز من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر