به هر چه که حساسیت نشون بدی، میشه نقطه ضعف
به هر چی بیشتر توجه داشته باشی، میشه نقطه ضعف
منتظر هر چی که باش، از پول تا انسان دوپا ، سدی بزرگ میشه
انرژی انتظار قدرتی به استحکام بتون داره.
تاوقتی پشتش نشستی و منتظری خبری نمیشه
چون درواقع انتظار منه که راه را به موضوع بسته
ولی چهطور میشه، نه منتظر کسی یا چیزی بود
نه روی چیزی حساسیت داشته باشی
و نه کسی نقطه ضعفت بشه، اونموقع اسم منم میشه آدم؟
آنسان مجموعیست از همه باید و نبایدها و آرزوها
غیر از این بود نام انسان را حمل نمیکرد و خداوند نمیگفت، انسان را در رنج آفریدم
حالا اینکه ما سیب میخوردیم و نمیخوردیم هم پنداری خیلی در ماجرای هبوط تاثیری نداشت
خب بریم سر اصل مطلب
پدر جان، نه آرزو، نه انتظار، نه عشقولانه، نه آرامش ........... نه هیچی خودت میدونی ما را برای چی آفریدی؟
منکه میدونم انقدر بعد از ما دل خوش بازیچههای بعدی شدی که از خاطرت رفته باشیم
ولی این ذره که در ما به اسم روح نهادی، چی؟
ایشون قراره چه دستهگلی در این زندگی بهآب بده
که انسان از رنج، هنگام ارادة تو به آفرینش تا قیامتش رها بشه؟
تریپت با ما چی بوده از اول؟
یعنی تو با خودت هم همانی میکنی که با ما؟
آره دیگه عزیز جان، آره.
وگرنه مام که هرچی بکشیم ، سهم شما هم باهاشه
اوه ولی ممکنه روح از چیزهایی که ما را آزرده میکنه، اذیت نشه که تو بفهمی کی به کی و چی به چیه؟
امروز رو دنده گیر بیدار شدم وسط محلة بد، ابلیس
خودت تا آخرش را بخیر کن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر