وقتی دلت درد میکنه، باید شربت معده یا عرق نعنا بخوری
وقتی سر درد داری باید مسکن بخوری
اما نمیشه برای هر دردی فقط یک دارو خورد
شرایط کنونی من خبر از این میده که در زندگی شخصی هر راهی که رفتم نه تنها اشتباه که همهاش نتیجه عکس داده
مثلا بچهای که عمری همه کس و کارش بودم و لحظهای تنهاش نذاشتم میگه:
میدونی نفرت یعنی چی؟
حسی که من به تو دارم.
ازت متنفرم.
فقط موندم تا عذاب کشیدنت رو ببینم و لذت ببرم
جرمم چیه؟
مجرمم، که خدا مرا زن آفریدن
مجرمم که مادر آفریدن
مجرمم که دختر آفریدن
مجرمم که همسر آفریدن
مجرمم که زن آفریدن
مجرمم وقتی
پدر ................رو نگه نداشتم باقی عمر تو سری بخورم
و بساط ........ بوتیک دارای میدان محسنی را جمع کنم
مُجرمم که نموندم کتک بخورم و روز به روز تحقیر بشم
مُجرمم که پدر بعد از من دو بار دیگه هم ازدواج کرده و در این سالها هیچ وقت چنین جرات یا اجازهای نداشتم
بابت همه عمر و جوونی که حرام کردم مُجرمم
و دخترک در خونه فریاد میزنه ازت متنفرم
در را محکم به هم میکوبه
شیشهها میلرزه
و من به اتاقم پناه میآرم.
دو روزه از اتاق جز موارد خاص بیرون نرفتم
روز بهروز بیمارتر میشم و تحمل حتا یک ثانیة این وضع ممکن نیست
مقصد مشخص شد
فقط باید اندکی صبر کنم.
گو اینکه باز هم تنها به تنهایی تار گرفتة امن خودم پناه میبرم
اما میرم وقتی بودنم باعث این همه تنفره، حتما نبودنم باعث چیزهای بهتری خواهد بود؟
خودم را بکشم هم این بیماری نه تنها خوب نمیشه، بلکه هر سال همین وقت برمیگرده
دیگه از گردن من کنده
بی من خودش رو خوب کنه. حتما بلده؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر