۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

ماچ


عکس
زندگی که فکر می‌کنم حقیقی‌ست. خیلی هم بهش اعتباری نیست
بازتاب فردی، ذهن من و برداشت‌ها یا تعاریف از پیش تعیین شده‌ای‌ست که از تولد بارم کردن
و در زمان‌های مختلف تعاریف متفاوتی می‌یابند
بابا، ماما. شب، روز. مه مه. ده ده.
کمی بعدتر؛ لبات رو غنچه کن
یه بوس بده
ای قربون بچه‌ام.
ببین چطور لباش رو غنچه می‌کنه!!!!!!!!!!!
کمی بعد تر پدر سوخته،
واسه چی تو کوچه دختر مریم خانم روماچ کردی؟
جات وسط جهنمه.
خدا تا قیامت تو رو نمی بخشه.
خب پس کی را به را بشکن زد و خوند:
لبام و غنچه کنم. شقی تو گوشت بزنم؟
لطفا به فکر بعدش هم باشید که دیگه شیرین و خنده دار نیست

ولی خدا وکیلی این لب چه مجرا و کانالی‌ست که اول از همه
فطری کشف می‌شه
انگار این دو کله ناخودآگاه از بچگی به سمت هم کشیده می‌شه؟
یا چی؟
چی باعث می‌شه این دولا شه و او رو ماچ کنه؟
امیدوارم نخوای به هورمون جات ربطش بدی

به‌قول مجید: ماچت کنم؟
ماچت می‌کنما
ماچت
‌کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...