۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

سلام ، ناشناس




از دیده ، شنیده، گفته، رفته، شناخته، ........... خیری که ندیدیم
بذار امروز را با قدردانی از اون‌هایی شروع کنم که پای منبری هر روزم هستند و هیچ یک را نمی‌شناسم
امروز را با ناشناسانی شروع کنم که در همین حیطة نت منو می‌شناسند
و برای کلمه، تفکر و انسانیت ارزش قائلند و بی‌مایه و تیله پیله، میان و همراهی‌م می‌کنند
برخی حتا در روز چندین بار بهم سر می‌زنند
من عاشق تک تک شماهایی هستم که صرفا با یک اندیشه مواجه‌اید و برایش ارزشی تعریف کرده‌اید
ارزشی برابر با گاه پای بساط صبحانه، گاه پایان روز کاری و یا آغاز یک روز پر مشغله
و در این بین از خودم راضی می‌شم
در روز صد دفعه به کانتر نگاه می‌کنم و می‌گم: خره. اینا نه تو رو می‌شناسن. نه از ورثة گرامت هستند که حتا حاضر نمی‌شن حرف یومیه‌ات رو گوش بدن.
تازه با تاخیر و غیبتم، پی‌گیرم می‌شن و برام وقت می‌ذارید
بیشتر از تهران ولی تازه وارد از برزیل دارم، از اکراین که یه حس مشکوکی بهم می‌گه این اکراینی بوی قدیمی می‌ده
بوی صمیمی که هربار عطرش خنده به لبهام می‌آره
خدا کنه خودش باشه، محسن که چاقو دسته‌اش را نمی‌بره
به هر حال هر که هستی دوستتان دارم
دوست مقیم هلند و چندین ناشناس در آمریکا. فکر کنم یه روز برم آمریکا با یک جمع بزرگ روبرو باشم که در نهایت به هم یه ربطی می‌شه براشون پیدا کرد
همین هم‌دلی، صادقانه کافی نیست
قراره فقط امروز از ناشناس‌ها قدردانی کنم
بگم: زارع، نشنیده صدای سازت را دوست دارم چون در سر سازنده و نوازنده‌اش
شعر و حرمت‌ها هم‌چنان باقی‌ست
یا به حوریناز بگم: کاش هم‌سن‌هات به‌قدر تو شعور و درک داشتند. حتما حال انسان بهتر می‌شد
یا بگم از اونایی که فقط می‌نویسند ناشناس.
بعضی با فیل تر شکن می‌آن بعضی با آی‌پی‌های خودشون
اوه دوست ساکن مازندران، اصفهان، خراسان، همدان و اراک و کردستان
تک تک شما به من باور می‌دید که هستم، اضافه و یاوه نیستم و برای هر صبح چشم باز کردن خروارها انگیزه دارم
حتا اگر عشقی ندارم
آرزوهاتان زرین و در شرف وقوع
خرابات‌تان پر نور
از ظلمات
دل‌هاتان، دور


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...