۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

تخمه سگ‌های عصر اتم



وقتی می‌گم این ابلیس ذلیل شده پاشو گذاشته روی شلنگ، شماها می‌خندید
این اصلا دشمنی دیرینه داره بامن. حالا این چه کلیدی که از بچگی روی ما کرده
خودش می دونه و خدا. لابد در جهان الست حالش رو گرفتم
براش کری و رجز خونی کردم

یا شاید هم حالا باهاش کار دارم؟ با بهابل
همه شاهدید دیروز با چه قصدی جدی می‌خواستم کار کنم. بعد از رفتن مهمان عزیز هم یکی دو صفحه نوشتم
تا پریا تشریف فرما شدن منزل
و بلافاصله فریاد آخ
درد
فقط خدا می‌دونه از دیشب تا حالا چقدر پیر شدم
از وحشت
ترس از بازگشت بیماری
ترس از تخم سگی‌های بچه‌ای که حاضر به عمل نمی‌شه و دکتر نمیاد
قسم خورده اجازة عمل به کسی نمی‌ده
نمی‌دونم زنانگی ما چه تاجی به سر خودم و دنیا زد که این دختر این طور چارچنگولی بهش چسبیده
باید تخمدان تخلیه بشه تا دوباره بیماری برنگرده
و این احمق حاضره بمیره ولی بی‌سیستم زنانگی زندگی نکنه
ببین. این هم از بدبختی نیاز دختران حوا به پسران حواست
یکی نیست بگه احمق مادر بزرگت سی سال بیوه موند مادرت هجده سال . مگه مردن؟
گور بابای اونی که تو رو برای بچه می‌خواد.
بعد هم، این همه امثال تو زیاد شده
بالاخره شاید یکی دیگه مثل خودت برات پیش اومد
یکی که بچه نخواد یا اصلا بچه دار نشه
اصلا گور بابای بچه‌ای که هنوز به دنیا نیومده.
می‌خوای من بچه الانم رو بدم به هوای بچه‌ای که معلوم نیست اصلا در این نبود امکانات و شوهر آیا در آینده هرگز درست بشه یا نه؟
خب اینم بساط دیشب تا حالا واقعا فکر نمی‌کنی،‌دیگه نمی‌کشم؟
و برای یه دونه مادر اونم به تنهایی چه‌قدر می‌تونه دشوار باشه
این یک تنه مادری؟
شما می‌خوای همین‌طوری منو نگاه کنی؟
اگر این بیماری برگرده، گفته باشم ایمانم رو بهت از دست می‌دم
چون از قرار هیچ مسئولیت پذیری نسبت به بنده‌هات یا حداقل من یکی نداری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...