خرده ستمگران کسانی هستند که مجبوریم در مسیر زندگی به هر علت تحملشون کنیم
و در این صبوری و آرامش یادبگیریم چطور بر ضعفها پیروز بشیم
ضعف همة اوندردهاییست که به ما تحمیل میشه
و درد آوره
و این درد خبر از یک زخم در روح و ناخودآگاه ما داره
خوبی حضور خردهستمگران در اینه که
معمولا وابسته یا به نوعی در بندشون اسیری
و برای رهایی از این اسارت مجبوری
تند تند ضغفها و زخمهات رو شناسایی و مرحم بذاری
کاری که طی این سالها مجبور به انجامش شدم
با خانوادهام و همه آنهایی که به نوعی کس و کارم بودند
صبوری، سکوت، به موقع نعره و بالاخره کندن
برادرم، مادرم و پریا هر یک از اون بزرگ خرده ستمگرانم بودند
دو عدد در، مسجد.
و دیگری عشق
مجبور شدم هی تغییر کنم، عوض بشم تا کمتر درد بکشم
با پریا عشق و سکوت و صبوری را آموختم
و میدونم
یهجا و یهوقتی باید از بابت داشتن بعضی خرده ستمگران زندگیم
از هستی
و از تک تکشون سپاسگذاری کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر