دیدی بعضی واژهها چه جایگاه کار راه بندازی در فرهنگ لغات یا اسمی عامیانه ما داره؟
مثلا، پیت
این پیت از کتاب علوم مدرسه وارد زندگی تو میشه
تا وقت آخر
به هر مناسبت، حالت میره تو پیت و یا از داخل پیت در میآد
یه چیزی شبیه چراغ جادو و جن درونش.
وقتی میرفت داخل تا کسی چراغ را لمس نمیکرد
و اجازه نمییافت از داخلش خارج نمیشد
همیشه یک دستی در ورود و خروج تو به این پیت نقش سازنده و در عین حال سادهای داره
قبلا ها که میکردنمون اندر پیت، با نیروی تازة جوانی و باور بینهایتها
ایکی ثانیه ازش در میاومدیم، اما الان داریم یواش یواش میریم به سمت، کو حال
در نتیجه باید مواظب باشم کمتر سر از پیت در بیارم
وای هیچ دوست ندارم اون تو رو
تاریک و ترسناک و کهنه. پر از بوی نا و جرم گرفته
جرمی به حجم همه ثانیههای پشت سرم
پیت هم دیگه کهنه شده
بهتره دل از این پیت بازی بردارم و اراده کنم از این به بعد از نردبوم استفاده کنم
محتاط تر میشم.
اگه بیفتم با مخ اومدم پایین. ولی تا وقتی اون بالام، همه چیز میزون و انالحق و اینا بازی
نه که
مثلا
تمریمنش میکنیم
ما بچگی، شاه بازی میکردیم. شما نمیکردین؟
خب ممکنه به سن بعضی نخوره. ولی به مال ما میخوره. به فراخور حال بازیهای بزرگسالی هم
مدل بزرگسالیست
فقط تا کهنسالی رو قربونت. من یکی نیستم. گفته باشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر