۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

دبیر ادبیات پارسی



سال اول علوم‌انسانی، دبیرستان مرجان دبیر ادبیاتی داشتیم که فاصلة تعریفش از اون زمان تا اینک
یه چند هزار سالی می‌رسه. سر دسته اراذل اوباش مدرسه رویا بود که همون‌وقت حتا از نظر موقعیتی
چه تاریخی، جغرافیایی پهناور تر از من بود
در نتیجه خودم رو پیشش موش می‌دیدم.
رویا عاشق دبیر ادبیات جناب ابراهیم‌خان‌ق...زاده بود
که به پیروی از ستار و داریوش ریش نرمی بر چهره خفته داشت
و نگاهش و که الان به‌یاد می‌آرم، تازه یکی می‌زنم تو سر خودم که چنی خر بودم
بذار از اول بگم
رویا سال پیش رد شده بود : می‌گفتن: فقط برای اینکه شاگرد ق...‌زاده بمونه
مام که سال اولی و از دنیا بی‌خبر یه روز به خودمون اومدیم دیدیم جمیعا دختران کلاس عاشق، دبیر ادبیات شدن
به همین واسطه در کلاس وی هر روز محشری به‌پا بود. نامه‌های عاشقانه‌ای که با لفظ مبارک این بچه درباری‌ متجدد مقابل تخته سیاه به نام انشا قرائت می‌شد و
جناب دبیر به سبک استیو آستین، مرد شش میلیون دلاری، وقت. میز جلو را به هوا پرتاب می‌کرد و انواع بدترین حرف‌ها را می‌گفت و از کلاس بیرون می‌رفت
آخر میز جلو همیشه برای این مهم خالی و مهیا بود
دو روز به این بهونه قهر می‌کرد و به کلاس نمی‌اومد و مدرسه برای یک هفته لنگ در هوا می‌گشت
حالا که فکر می‌کنم می‌بینم، حیرتم از این خانم مدیره که بی‌شک می‌دونست این پسرک، ریش نرمک چه فیگوری برای این دخترکان می‌آد
همان‌طور که من الان می‌فهمم.
بعد از خودم می‌پرسم: انگیزه‌اش از نگه‌داشتن دبیر ادبیات چه بود؟
معلومه.
همه به عشق دبیر ادبیات می‌اومدن مدرسه. حتا بچه‌های ریاضی
چه خنگی بودم در این مقوله همیشه، بی‌نظیر و شاهکار
فکر کن این دو ریالی بعد از سی‌پنج سال افتاد
که هم دبیر ادبیات داشت اون وسط دلی می‌برد و از ادب هم بویی نبرده بود و ای حالی‌ ....و
هم خانم مدیره بچه‌ها را پابند مکتب نگه می‌داشت
با عرض شرمندگی از پرسنل محترم دبیرستان مرجان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...