یه هوس تازه، قشنگ، فوقالعاده
یک سفر. سفر با قطار
سفری طولانی نه سه چهار ساعته. مثلا تا شیراز، مشهد، نه دورتر
یه کوپه اختصاصی بگیری و هر غلطی دلت خواست در این مدت با خیال راحت بکنی
دراز بکشی
فیلم بگیری، موزیک گوش بدی و دلت و مدام به جاده و
به محیط در گدر نگاه کنی
حتا به شب
این کار و همین چند ماه پیش کردم.
خیلی حال میداد.
وقتی میرفتم دشت شقایقها. یادش بخیر عجب سفری شد
قبل از نماز صبح، انگار
زمان هم
نیمه چرت بود و
وای که اگه همه چراغها خاموش میشد
وجود سه همسفر نسبتا خوب دیگه بهتو چنین حس و اجازهای نمیداد
برم سفر، یه مسیر کویری، زرد و نارنجی، وحشی و
خدایی
عریان، برهنه، زیبا، پر رمز و راز
مصر؟
برم ستاره رصد کنم. با چند تا از این بچه مرشدها سر به سر بذارم که اومدن ستاره شکار کنن
و به صدای سه تار گوش بدم
این تجربه را هم قبلا در دشت نظیر داشتم یادش بخیر
یاد مانی و همسرش هر دو با هم بخیر
ای خدا تو که هیچ کاری در جهت امدادات عشقی نمیکنی
ای راه، ای جاده، ای مسیر، ای زیبایی و ای لذت
ای کویر
طلبهات شدم، دستم بگیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر