۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

سفرنامه، کویر



یه هوس تازه، قشنگ، فوق‌العاده
یک سفر. سفر با قطار


سفری طولانی نه سه‌ چهار ساعته. مثلا تا شیراز، مشهد، نه دورتر
یه کوپه اختصاصی بگیری و هر غلطی دلت خواست در این مدت با خیال راحت بکنی
دراز بکشی
فیلم بگیری، موزیک گوش بدی و دلت و مدام به جاده و
به محیط در گدر نگاه کنی
حتا به شب
این کار و همین چند ماه پیش کردم.
خیلی حال می‌داد.
وقتی می‌رفتم دشت شقایق‌ها. یادش بخیر عجب سفری شد
قبل از نماز صبح، انگار
زمان هم
نیمه چرت بود و
وای که اگه همه چراغ‌ها خاموش می‌شد
وجود سه همسفر نسبتا خوب دیگه به‌تو چنین حس و اجازه‌ای نمی‌داد
برم سفر، یه مسیر کویری، زرد و نارنجی، وحشی و
خدایی
عریان، برهنه، زیبا، پر رمز و راز
مصر؟
برم ستاره رصد کنم. با چند تا از این بچه مرشدها سر به سر بذارم که اومدن ستاره شکار کنن
و به صدای سه تار گوش بدم
این تجربه را هم قبلا در دشت نظیر داشتم یادش بخیر
یاد مانی و همسرش هر دو با هم بخیر
ای خدا تو که هیچ کاری در جهت امدادات عشقی نمی‌کنی
ای راه، ای جاده، ای مسیر، ای زیبایی و ای لذت
ای کویر
طلبه‌ات شدم، دستم بگیر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...