کجایی بیبیجهان که ببینی نمردیم و قیامت را هم دیدیم
سه سال همین ماه به این نقطه میرسم. نقطة عبور یا تزلزل ایمان و توقف
و امروز به تمام درک کردم مفهوم کلام تو رو دربارة قیامت
همیشه میدونستم این قیامت اصولا امری فردیست
مثل امام زمان که بسیار نفری و شخصیست
حضرت رسول میگه:
وای بر مسلمانی که هنگام مرگش رسیده باشد و امامزمانش را ندیده.
مثل اسم اعظم که به گمانم مال هر یک از ما اسم خودمونه
حالام من در قیامتم نشستم
همونجا که پدر پسر نمیشناسه و در ناامید و هراس باید به هر سو نگریست
خب اینکه انقدر از عمل کردم اطمینان دارم که هراسیده از ابتلا به بلای قیامت نیستم، نعمت بزرگیست که به صد آسایش روزمره ندم
اینکه هنوز میتونم با تو حرف بزنم و راهنمایی بگیرم
اینکه بهم میگه این آزمونی برای گذاره و اینکه اصولا جواب میدی
آرومم میکنی.
اینها به گمانم همان آرامش در روز قیامت باشه؟
خدایا فقط از یاد نبر در زندگی لحظهای بیحضور تو نزیستم که در صحرای محشر تنها بمانم
درک تو ، باور به بودن تو ما را بس
فقط
فقط
ذرهای به حالم هم بیاندیش و انتظار و توانی که خودت قول دادی
آیا واقعا تو در من چنین توان بالایی نهادی که ادامه میدی؟
داریم میریم بیمارستان جم.
برای آزامایشهای پیش از عمل
برای پریا و من دعا کنید که راه به تنهایی طی میشه
فقط با تو
و
با انرژی مثبت " دعای خیر " تو برای ما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر