۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

تاحالا گمشدی؟



حال بد یعنی این‌که، بدونی گم شدی.
اما ندونی کجا و یا چرا و چطور؟
حال خرابی یعنی، نتونی روی پا بند باشی و در پوست نگنجی
بال بال بزنی و نتونی هیچ کاری انجام بدی
کار یعنی دریغ از این‌که بتونی دوتا رنگ جفت و جور کنار هم بذاری که یا هم رو محو نکن
یا هم دیگه رو قطع
حال پیچیدة خفن یعنی، روزگار مثل من چنان دور خودت پیچوندت که هر چی سیم ارتباطی بوده، پیچیده دورت و
نمی‌تونی حتا دستت را برای خاراندن سرت بالا ببری
حال خرابی یعنی الان من، دلم یه عالمه چیز می‌خواد که بعضی‌ش رو حتا حق ندارم
دلم بخواد
یعنی بنویسی مثل همین حالا بی‌اون‌که بدونی کلمه بعدی قراره چی باشه؟ هیچی
....
ننوشتیم و با نقطه گفتیم، هیچ
فکر کن
نه نوشتنم می‌آإ نه هیچ غلطی ازم می‌آد نه نه نه . نه چی؟ نمی‌دونم
هیچی باعث شادیم نیست
مجموعة این تصویر کامل نیست و
جای من درش رو هوا گم شده

واقعا که
فکر کردی آدم عاشق به این نقطه‌ها هم می‌رسه؟ عمرا
خیلی هنر کنه، احوال دلش رو جمع کنه.
چه‌کار داره چی باعث کشف جاذبة زمین شد؟

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...