شکر که این تکنیکها هست. گرنه تا حالا فسیلمم باقی نبود
.
خلاصه که ما دوباره خودمون شدیم
گاهی اجتناب ناپذیره. تو میتونی بخندی. بهمن چه که تو به بخش دیگر وجودت باور نداری؟
اونم کار خودش رو میکنه. یاد گرفتم در هر دو سو مواظب هر دو بدنم باشم
اونطرف خالی نبندم، خیلی نمیدونم چهطوری ؟
ولی از جایی که آگاهی همراهش هست، لابد خودش بلده خودش رو جمع کنه
ولی اینور که باید هوشیار در لحظه بود
گاهی مجبوری تاثیرات اونورم کنترل و پاکسازی کنی
اول آب نمک غلیظ ریختم از فرق سرتا نوک پا و یه چند دقیقه با صدای آب در سکوت نشستم
نمک کار الکترود رو انجام میده و با کمک آب ینهای منفی جذب هاله و بدن انرژی شده رو پاکسازی میکنه
در نتیجه چارهای نبود جز اینکه انقدر زیر آب بمونم تا انرژیهای هاله احیا بشه، بدن انرژی خان یادشون بیاد باید کجا برگردن
وگرنه ممکنه گم شه. باور کن. آقا شما که همه چیز باور میکنید.
منم شما رو از صمیم قلب دوستتون دارم
من به شما علاقهمندم
اینم روش چیمیشه. هندونه زرد نخورده بودیم که خوردیم.
ین و الکترود و نمک هم روش
ولی من دوباره خودم از حموم اومدم بیرون
این حتا اگه مزخرف ترین باور جهان هم باشه، چون باورش دارم بیشک کمتر از دخیل بستن به ائمه اطهار جواب نمیده
همهجا و همهوقت و هر کاری فقط با قصد و باور انجام میشه
تو میتونی بهجای اینکارا هرکار دیگری که حال میکنی
انجام بدی
ولی من با یه خروار حال خوب برگشتم
هی
.
سلام
خوبی؟
یه چند تا عکس از نقاشی دیشب انداختم در اینجا هم راضی کننده بود. البته معایبشم دیدم
که امشب روش کار میکنم. کار رو با نور شب شروع کردم، نمیشه روز بهش دست زد. رنگها بهم میریزه
الان دیگه غروب خورشید رنگ زردی روز رو میده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر