۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

هم محلی، روز بخیر



من اگر تا فردا بابت هر پدیده اندوه گین هم باشم، چیزی تغییر نمی‌کنه مگر حتمیت یافتن و الزام به حفظ اون پدیده
هر چه‌قدر بهش فکر کنم، انرژی خرجش می‌شه و اون قدرت می‌گیره
هر چه بترسم و غمگین بشم از ایمان و باوری که در زندگی‌م کار می‌کنه
دور و کنده می‌شم و این همان لحظة گذارمعروفه
یادم باشه اگر اون دنیا فرصتی دست داد و بی‌بی‌جهان را دیدم براش از پل‌های بسیاری بگم که در زمین بود و نیاز به انتظار تا قیامت هم نداشت. نه لازم بود امامی از غیب بیاد.
ربه‌ر پل جلوی راهت سبز می‌شه، گاهی باید از روش عبور کنی
و گاه هم عبور در سکون و توقف ایستاده
مهم تصمیمی‌ست که برای پذیرش یا رد هر مطلب به زندگی می‌گیریم
به هر چه فکر کنم، انرژی حیاتی‌م بهش می‌رسه و خودم خالی‌تر می‌شم
پس بذار انرژی‌هام به حیات، امید، فردا، و خدا بریزه
خدای درونم که باید زیبا باشه، مهربان و فراخ، عادل و بی‌قضاوت و................. تا آخر اسما حسنی بشمر
خدا به مرگ، به یاس، به نابودی به نفرت به هیچ انهدامی ........ تمایل نداره
با این‌حال او را سزاوارست هر خشمی به مخلوق گرفتن
که البته بعید می‌دونم چیزی وجود داشته باشه خدایی را خشمگین و مقضوب کنه
وگرنه یه نموره خدایی‌ش به زیر سوال می‌ره
در نتیجه نا امیدی فقط محصول ابلیس و خوراک ذهن، یاوه گو
پس من به تو سلام می‌کنم هم محلی
کوچه رو آب و جارو کردم
به شمعدونی‌ها نم زدم
آب و دون قناری‌های دایی‌جان را هم تازه کردم
انار ترک برداشته را از درخت چیدم
و
در کاسة فیروزه‌ای ریختم
تا وقتی آمدی کامت تازه شود
هم محلی
روزت بخیر
به‌خیر و رضایت و سرور


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...