هر موقع بوی دردسر و مقاومت بهمیون میآد
اصولا همه چیزم میره زیر سوال
از خودم تا ایمان، اعتقاد، باورها و تا................. تعریفم از شما
شرمنده
ولی این وقتا میترسم، نگران میشم نکنه اصولا فطرا توهم زده باشم
و شمایی و امدادهای کیهانی و روح الهی و اینا همه خلاص.........؟
تو هم باشی وقت بازی اول به بانکت نگاه میکنی. نه؟
بانک منکه در لحظه اکنون پر از خالی
پر از ابهام از حضور شماست
ترسیدم، پدر جان
ترسیدم، باورهام به یک بشقاب لبو نیارزه و نتونم هیچ کمکی به
خودم، زندگیم و دخترها بکنم
تو که هیچوقت جای من نبودی تا بفهمی چی میگم؟
یا نیستی؟
که زرشک به عمر ما.
بعید میدونم نباشی
یا هستی
هم
چطور میتونی جای مخلوقات همه چیز را درک کنی
من ضعیفم و تو قدر قدرت
خودت را نمیتونی با من مقایسه کنی، حتا اگر دلت بخواد
اونهم این همممممه تنها
نگام کن
ببین دلت میاد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر