دنبال یه چی میگشتم که چشمم افتاد به این
راستش فکر میکنم اگه بنا باشه در عصر گرانش و جاذبه و انگیزش هستی به جاذبة این رقمی بچسبیم
بیشک بالاخره زوری هم که شده جواب میده. پریسا خیلی بدخط بود.
هر چی هم تو خونه یاد میگرفت در مدرسه فراموشی میگرفت.
کلاس دوم بود که براش یک مداد جادویی خریدم. مدادی بلند با سر کپل موش دوستداشتنی ، مدرسة موشها
گفتم این هر چی که تو یاد میگیری رو حفظ میکنه و وقتی سر کلاسی اگه پیشت باشه تو همه چیز یادت میمونه
خب ، مداد جادو جواب داد و هم خط پریسا خوب شد و هم در کلاس سه نمیکرد
شرطی شده بود.
بهش میگن قانون شرطی پائولوف
اما وای از روزی که مداد تموم شد و هیچ مدادی جای اون رو برای پریسا نگرفت
ولی او پریسا بچه بود.
اینا چهطور فکر نمیکنن اگه اینم مثل ساعت سیندرلا که دوازده میشد
یا مداد پریسا که تموم شد، ممکنه یارو درجا از حیرت و نفرت و احساس فریب یه نعرة جانانه بزنه؟
میدونی من از شانس خوب و شوهر نمونه و ایدهال مجبورشدم از خیلی زود سر از جهان اجی مجی ها در بیارم
همه رقم جنگولک و ژانگولر بازی هم درآوردم و دیدم
از زندگی با دراویش کردستان " قادریها " تا شبخوابی در قبرستون و بیابون. تو شک نکن اگه میشد
با این جنگولک بازیها دل برد؛ من تا حالا به معدنش رسیده بودم
خدایا خب این مردم نگن : ... بیا ... بیا
یا عکس اولیا انبیا در ماه نبینند، مردم ایالت ماساچوست ببینند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر