تا نماز یه کم مونده و وقت شد یه احوالپرسی و چاق سلامتی بکنیم
سلام همسایه، خوبی؟ مرغ و خروساتونم خوباند؟
تنور چی؟ تنورتون کوکه؟ میزونه؟
آرد صبحت سفید و پر از عطر مهربانی بود؟
ای جووووونم
قربون این همه زیبایی
راستی. خبر داری دیشب چی شد؟
پسر مش باقر و دختر کربلایی جعفر با هم از ده فرار کردن
بمیرم برای اون دلای ساده که فکر میکنن دنیا لنگ یه دل بوده تا بیاد و دستش رو بگیره
خدا کنه طرفای شهر پیدا نشن که عشق شون وا میره
یه چی دیگه.صبح خروس خون یه گوسالة سفید و حنایی به خانواره مشدی کبری اضافه شد
امروز باید برم پپیش مشسیفالله ببینم گندم داره یا نه .امسال میخوام با گندم خونگی سبزهام رو بریزم
خدا رو چه دیدی میگن دست مشدی سبک، خیر و برکت میآره
خلاصه که سلام اهل آبادی دوستی و مهربونی
سلام همسایة رو به آفتاب و سلام همسایه پشت به آفتاب
هفته نو پر بار و برکت باد
پر از رضایت و امنیت
اوه اذان میگن. برم نماز تا بعد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر