۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

وجدان کیهانی






سال 70 اول متارکه‌ام بزگترین ابداع جملة " وجدانم درد می‌گیره" بود
وقتی که می‌خواستم یکی درک کنه چه‌قدر برای دوری از بچه‌ها دچار عذابم بهترین واژه همین بود
به تدریج به اختصار بین دوستان مصطلح شد به وجدان درد
یه روز دیدم واژه‌ای عمومی شده
بعد ها فهمیدم یک تفکر در هوش هستی کافی‌ست جرقه بزنه تا به همة گروه
هم‌سان در مسیر کیهانی انتقال داده بشه
به همین سادگی وحدت وجود تعریف شد و فهمیدم چی به چی مربوطه که دنیا رو یهو فتنه و جنگ و آشوب می‌گیره؟
مثل ایام فول مون که همه قاطی می‌کنند که البته زیر سر ماه
اما این ارتباط کیهانی رو به‌قدری جدی گرفتم که مدت‌ها وقتم صرف پالس فرستادن برای نیمة گمشده‌ای شد که نمی‌دونستم کجای عالم قراره این بطری رو از توی آب در بیاره؟
بالاخره هر کدوم از ما با خل بازی‌های نوع خودش به‌دنیا می‌آد
با همونا زندگی می‌کنه و با همونام می‌ره
مثل عوامل وراثتی که همیشه با ماست
آره تردید جان
خل به‌دنیا اومدم و این خلی رو هم مثل تو دوست دارم
یادت نره ما به همینم فیس می‌دیم
نه؟
یه سیگار هم به‌جا و یاد گلی دود کن
خب؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...