اینا رو گفتم و داغ دلم تازه شد
یادش بخیر استاد گرام (...) از بچگی اسمش توی گوشم و جلو چشمم بود
سردبیر یکی از مجلات فتنهانگیز زمان شاهی بود
و اوستای رمانهای چیپ و بازاری
به واسطة یکی از اقوام به ایشان معرفی شدم و کتاب " بهابل " را در چند صفحه سرک کشید
برقی توی چشماش بود که گفتم زدم تو گوش نوبل ادبی، امسال
گفتم : م.. من .. البته میدونم کار خام و نپخته است. خب منکه نویسنده نیستم
فقط منظور رد، اطلاعات
چنان نگاه پر از ذوقش رو ریخت روم و گفت: این فوقالعاده است
ببین اینی که میگم، حکایت چارسال پارسالاست که خودم همین حالا میدونم پر از اشکال بود
هیچی جناب استاد که رسما به سن پدربزرگم بود مفتخرمان ساخت در محضرش شاگردی کنیم
نشون به نشون هفتهای چندبار تا شهرک اکباتان میرفتم تا از اول تا آخر گیر بده به دو خط موضوع و بعد سوزنش بره روی
من اگه سهماه در زندگیم عشق نداشته باشم میمیرم
و خب از استاد عشقسازی در هر سن و سالی بیش از این نميشد توقع داشت
طفلی دلش عشق رو میشناسه و میخواد. تا کور بشن اونا که نمیدونن عشق را با الف مینویسن یا با عین
بعد از یه چند هفته که دیگه از این رفت و آمدهای بیحاصل خسته شده بودم، جد کردم میخوام برم شمال
و از او که: خیر نمیشه در چنین شرایطی کار را نصفه گذاشت
نمیفهمیدم منظورش کدوم شرایط یا کدوم کار بود؟ البته اگه یهکم وقتایی که ازم تعریف میکرد و میگفت:
تو مثل نیمهای هستی که بیست سال دیر اومده
البته منظورش حدود چهل سال بود، اما مام میگیم بیست سال که استاد دلش نشکنه
از قانون هم نگذره
خلاصه که به خودمون اومدیم دیدیم شدیم عشق جدید استاد
وقتی پای تلفن" آخه حیا به چشمه " بهش گفتم من خیلی خوشحال شدم که شما اینطور پدرانه به من لطف دارید......
دارم همینطور برای خودم میگم و نگو استاد رفته به کما
خلاصه................... کلاس ما با کمای استاد که بهش خیلی برخورده بود خاتمه یافت
حالا اینکه هنوز از شما حساب میبرم و اصرار دارم همچنان بنویسم و امانت از دوش بردارم از پر قنداق اون
قالو بلی در الست است
عزیز جان وگرنه بهتری بعدش ندیدم
حتا شاعری که شعرم را دزدید و همشهریم بود
همشهری که ادعا داشت دیگر اساتید از هم شعر میدزدند و خودش دزد بود
دزدی اونم در روز روشن
سلامهایم را با کمی تغییر به اسم خودش در وبلاگش گذاشت. البته منکه با استفاده از نفوذ تفرشیم وادارش کردم پایین متن اسم وبلاگ سیب را که متن را ازش دزدیه بنویسه
خدایا ما دلمون خیلی به این جماعت ادیب و ادبا خوش بود و فیس تفرش ادیب پر ورمون رو میدادیم
این فیسهای ما رو یکی یکی گرفتی
میشه بگی به چی دل خوش کنیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر