۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

افاضات آقای هالـــــــــو



از بیمارستان تازه اومدم خونه. اوه ه ه ه جای همگی خالی
باید بودی و می‌دیدی
چه کشیدیم و چه‌ها نشنیدیم
در این روزگار پیچ واپیچ
امروز وسط هپلی هپو و هرکی هر کی
یه فرشته به پست، ما خورد
نه بال داشت و نه حلقة، نور
شاید هم داشت و
ما ندیدیم پس، او
رو به موت بودم و
به فکر چونه با عزرائیل
.
از جایی که کور کور رو می‌جوره و آب گودال رو، فرکانس‌های ذهنی مام رفت و به یک اهل محل خورد
فرشته‌ای
از جنس، قلم و دوات و نقد
که
به اسم آقای هالو
فعلا خیلی نمی‌تونم توضیح بدم که
چی به چی
یه خورده خودم رو پیدا کنم می‌آم و می‌گم
چه گذشت برما


لینک پیوست فرشته‌ایست
متخلص به هالو
که امروز وسط دادسرا و بین اون همه آدم، جور واجور
از آسمون افتاد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...