دروغ چرا نمیتونم خودم درک کنم که چی به چی وصل میشه که اینطوری میشه
خنده دار که هست البته
اما مهمتر از خنده یه چیز دیگه است
اسباب آرامش خیال.
تقصیر من و تو یا اونم نیست
هر چه هست زیر سر وجدان و تعریف روزمرگی در زندگی یا زندگی در روزمرگی عمومیت یافته
سالهاست با خودم تمیرین می:نمو مشق میگم که: تو در این لحظه هیچ مشکلی نداری
دلیلی هم برای مرور و رجوع به دردهای گذشته نیست
و مشکلاتت را از طریق بهترین راه انسانی، توکل و طلب راهنمایی باید حل کنی
مثل این دوسال اندی که خیلی تلخ گذشت
تلخ بود چون شاید اینها رو از همة وجودم باور نداشتم؟
یعنی دارم، ولی برای امور خیلی مهمه که معجزه لازم میشه
نه امور معمولی و روزمره. مال و منال و اینا
ولی بهقول خودش که میگه: هر چی میخوای بپرس. یعنی حد و مرز تعریف نکرده
منم میپرسم
مثلا: امروز برم؟ نتیجه اینکار چی میشه؟ یا حتا قانون ارائه میده و تو میری پیگیری و از همون به جواب میرسی
این جای شکرش به مملکت مثلا اسلامی باقیست
یا وقتی میگه صبر کن
حتا اگه لُپم رو ریز ریز کنم و خون بیاد هم باز صبر میکنم
همه اینها مجموعهای میشه در جهت حمایت و باید باورش داشته باشم
و بیشتر از همه باور کنم اونی که همیشه نق میزنه و آیة یاس میخونه جز ذهنم نیست
ذهن و محلة بد، ابلیس
تا اول هفته یا بخشی از اون هفته غصه پروندههای دادسرا با اخوی گرام را داشتم
همچین که به معجزات رسیدیم و یکی یکی چیدیم.
چنان چیدنی که هر لحظه منتظرم با رسیدن اخبار صدای جیغ یکی از طایفة نسوان مقیم این ساختمان برای غش جناب شریک بنده در بیاد
خودم یه چی تو مایه غش رفتم بیمارستان؟ باورم نمیشد که باز دستی خدایی از آستینی انسانی بهدر بیاد
از دیشب با این همه معجزه ، باز رفته تو پروندهها گشته پرونده پریا را کشیده بیرون که بیا حالا برای این غصه بخور
تو چرا هیچ کاری نمیکنی؟
چرا صورتت رو نمیکنی و گیسات رو روی زمین نمیریزی؟
نشستی که چی بشه؟
چمیدونم چی بشه.
مهم اینه که طرف فعلا لج کرده و با آدم لجباز هم چونه راه نمیده
خب وقتی در این لحظه و اکنون کاری ازم برنمیاد، بهتر از توکل به صاحب معجزات کار دیگری میشه کرد؟
اما توکل ها
بی چون و چرا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر