۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

جنس تنهایی




روندی همیشگی که در این نقطه تکرار می‌شه
بازگشت به بهشت و تجربة آدم
وقتی خیلی راحت و ریلکس می‌شیم جا باز می‌شه برای برآورد نداشته‌ها
که مهمترین اون‌ها از جنس تنهایی‌ و بی‌همزبانی‌ست که تو رو صاف می‌بره به سر منزل جهنم
دیگه نمی‌خوام اسم عشق رو بیارم بلکه ورق تقدیر بچرخه
اسمش بشه یه هم‌خونة دوست داشتنی که هم‌چنان برای تا آخر راه حرفی مشترک برای دادستد، در زمان داشته باشیم
نشد هم چه کنیم دیگه لابد انقده دوست داشتنی نیستیم که باشه
یا همونی که ویکتوریا نشونم داد
نتیجة یک عمر غرور و جدی نگرفتن اولاد ذکور آدم
وقتی یاد
تنهایی می‌افتم که سوژه‌ای برای نگرانی ندارم و اوقات در خلاء سپری می‌شه
علی‌الخصوص وقتی که از صبح کلی کار جدی کرده باشم که دیگه نگو، حسابی به چشم می‌آد
که منه خوب و دوست داشتنی،‌
همیشه چقده تنهام
شما نگو لطفا خودم می‌دونم
اما تو هم بدون، نمی‌شه خداوند یه کپی نزدیک به اصل‌م نداشته باشه

یعنی می‌شه من یک لنگه رو تک نسخه‌ای آفریده باشه
باطری هم دو سر داره
ذره هم دو شق داره
روز هم شب داره

شب هم روز داره
همون‌طور که سپید سیاه داره
پس باید یکی مثل خودم داشته باشم یا نه؟
خب آخه اصل فیزیک و پارتیکل‌های هم‌سان چی می‌شه؟
اینا علمی‌ست ها نه تخیلی و خرافی
نخواه عادت کنم به این اوضاع تنهایی
فکر نکنم دیگه انگیزه‌ای برای هیچی جتا ساختن عروسک داشته باشم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...