یه وقتی
یعنی اون زمونا که ما دخترخونه بودیم
هر دختری یه تعریفی برای خودش داشت
کسی هنوز مصنوعی نشده بود و لیلی نشون، لیلی داشت
موهای به رنگ لیلش
بلندی، یلدا داشت
مرلینمونرو هم که کافر خدانشناس و از دوزخیان، اجنبی بود،
خودش شده بود تعریف بلوند
شاید سی همین که عصر کلاسیک کلی معنی داشت؟
اما حالا
همه لاکردارا یک شکل شدن
ابروها شیطونی و سربالا رفته
و قورباغه هم رنگ، ابوعطا گرفته
لبها تزریقی ور قلمبیدِس
گونهها ورپریدِس و .......... دیگه پایینتر خطرناک میشه
شدیم مثل ژاپونیها
دیگه نمیشه کسی رو بهسادگی در جمعیت پیدا کرد و شناخت
در نتیجه وقتی علی تعریف، مهین را برای شهین میکنه ممکنه شهین فکر کنه داره نازی رو میگه
حتا هیکلهاشون، باهم کوچیک و بزرگ میشه
یهو میبینی همه از لاغری، رو به موتاند
نه که قحطی شدهست و نون نیست؟
اونوقت اینها میشه مد؟
هیچ موقع نفهمیدم ِکی، چی، مد میشد
شرمنده بانوان شیک پوش
هنوزعاشق رخت و لباسای دورة خان جونم و
خب اینم مد منه
یادش بخیر دهة هفتاد
یه درمیون دوستان رفیق گرمابه گلستان مثل هم رخت ولایت... عبا گیوه میپوشیدیم و کلی فیس میدادیم
که ما اینیم و ایران و اینا
ولی این حکمت تاتو و نخ ابرو و لاغری به سبک افریقاییها نمیدونم چرا از بساط مد جمع نمیشه
چه مد طولانی بود لاکردار!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر