۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

راست میگه؟



چقدر خوبه شب‌هایی که مطمئنم شما هستی
مراقبم‌ی و از چیزی باکی به دل ندارم
چی می‌شه که اراده نکردی یا نمی‌کنی هر لحظه باشی و من این همه شاد باشم؟
حالا نه که من، تنها شاد باشم
شما اون ذرة در منو فعال کن، باقی‌ش
با من
می‌خوام بخوابم انگار خستگی و راه این دو سال گذشته یهو از باورام رفته و بدنم بقدری شل شده که دلم می‌خواد به خودم عذاب بدم
بیدار بمونم و سر پا خواب ببینم
اما این حس آرامش رو تا جایی که می‌شه اندوخته کنم
می‌گم اگه شما نباشی این ماه می‌افته رو سر ما؟
همیشه می‌ترسیدم یه‌روز این ماه از اون بالا بیاد رو سقف خونه ما بشینه
نه که از این پایین کوچیک بود
اندازه‌اش بیش از این نمی‌شد
خب منم کوچیک بودم و همون‌طور که ماه با ترس من همیشه در حال سقوط بود
دنیا و خیابونا مونم عوضش گشاد و بزرگ بود
خیابونایی که یه روز آب رفت و همگی شد یک کف دست
یه چیز دیگه
آقای طهماسبی می‌گه ما اگه دردسر نداشته باشیم یابو برمون می داره
راست میگه؟
تورو جان اراده و آفرینش و اینات این قلم رو با ما دیگه بی‌خیال
بذار همین‌طور لمه رو ابرات بریم و کمتر وقت و بی وقت صدا بزنیم و بهت بگیم
چرا ؟
چرا؟
چرا؟
اول چرایی عالم که معرف حضور همه هست که شمایید
یادته؟
ای جونم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...