۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

آزمون نهایی



سلا م و سلام و صبح و روز و ظهرو عصر و غروب و شب تون آسمونی و خدایی
زندگی بازی کوچک و کوتاهی‌ست که من یک نقش از آن را به عهده گرفتم
نمی‌دونم روز ازل بر چه اساسی در این سناریو این نقش را انتخاب کردم
لابد گفتن: تو لوس و خودخواهی ؛ بعضی چیزهایی که باید یاد بگیری واحدهای عملی دشواری‌ست
لابد بعدش هم گفتن:
به نقشی نیاز داری تا بتونی با این نقشه از نقطه الف به ب برسی از ب به ج و از ج همین‌طور تا ی برم
و لابد در همین لحظه بود که انتخاب کردم شهرزاد باشم از حضرت پدر و خانم والده
انتخاب کردم خواهری ستم کش باشم برای رسیدن به دید واضحی در بی‌کسی به سمت شما
حتما در این سناریو نیازی به جنس مخالف ندیدن که در این مقوله شاهکاری نیافریدم؟
و شاید در این نقش باید از طریق بچه یا همان نقطه ضعفی که در جای جای کتاب به اون اشاره شده، خیلی چیزها می‌آموختم
بزرگترینی که خودم دیدم و درک کردم
صبوری بود
نتونستم پدر بچه‌ها را تحمل کنم
نسخه برابر اصلی برام گذاشتنئ تا از اون مسیر یاد بگیرم
صبوری، تحمل، گام برداشتن در مسیر سفید همراه با توکل
و به عبارتی شاید فقط از این راه می‌شد در زندگی لمس و نقش شما را دید
حتا از راه تصادف و مرگ
از همین رو گفتی :
شما را به نزدیک ترین راه صید می‌کنم
نه گمانم نزدیک تر از نقاط ضعف مسیری به ما باشه
مال من حتما ضعف در عواطف و روابط عاطفی و خانوادگی‌ام بود
و حتما بزگترینش بچه‌ها
و چه ساده لوحانه هزار سال نشستم و پاشدم، گفتم:
خدایا با هر چه می‌خواهی امتحانم کن ؛ جز با بچه‌هام
او هم به ریش نداشته‌ام خندیدی که، آقا رو نه ببخشید، بانو رو باش
ما می‌گیم نقطه ضعف نداشته باش. با پررویی می‌گه:
دارم ولی تو کارم نداشته باش.
و بارها این را به صدای بلند گفتم و گفتم تا حرصت دراومد و زدی به هدف؟
با این همه فشردگی واحدها امیدوارم تونسته باشم این ترم را به درستی پاس کنم
و به آرامش برسم
زندگی به کامتان باد ای انسان خدایان



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...