۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

دیدن



هفته‌ها شروع و تمام می‌شه و عددهای شمارش معکوس کمتر
این شمارش از لحظة تولد شروع شده. اون داره شماره می‌اندازه و زمان می‌گذره
و ما استعاره رد می‌شیم بهش می‌گیم زندگی
چون باورش نداریم.
در کتاب قانون بارها تاکید مستقیم می‌شه:
" به شما چشم، گوش، قلب دادیم که ببینید، بشنوید و با حس،ادراک کنید."
ما نه می‌بینیم
نه می‌شنویم و نه ادراکی از وقایع پیرامون‌مون داریم چون
سخت درگیر ذهن فرافکنی شدیم که هیچ کجا اسم و سجلدی ازش نیست
اما رسما حاکم مطلق زندگی و وجود ماست
زندگی رو طراحی و تعریف می‌کنه. رنگ می‌زنه، و بهش می‌گه، اه..... سیاه... اه....
دیروز تمرین دیدن داشتم
می‌دونی دیدن چیه؟
نگاه کردن به مونالیزا بدون این‌که فکر کنی او کیست
شاهکار کیست؟
در کجا نگه‌داری می‌شه و ................ لحظات ناگاه غافل‌گیر کننده
هربار مونالیزای تازه‌ای پیش روی توست
بالاخره موقع نماز با طرح چین‌های جا نماز سفیدم ردش رو گرفتم
نگاه کردم اما نه به سطح پارچه، به سایه‌ای که بین چین‌ها ساخته بود به نقاطی که عادت نداریم نگاه کنیم
عادت نداریم
نگاه کنیم.
این رمز دیدن بود و وقتی فقط می‌بینیم، نه " نگاه کردن همراه با ذهن " به سکوت درون
و درک لحظة اکنون می‌رسیم
به درک حقیقت اشیاء، درخت، کوه، من و تو

راستی!!! سلام هم محلی
عجب هوای توپی!!!
سر صبح آفتابی دل‌خوشی پهن شده بود روی بوم. گفتم جون می‌ده امروز رخت بشورم
بعد باد و طوفان شد، ترسیدم باد همه رو از بند بکنه و باهم برن یل‌للی تل‌للی به شیطون لعنت فرستادم
و اومدم توی اتاق پنج دری تا با شما خوش و بش کنم
خوبی؟
خوشی؟
سلامتی؟
هفته‌هامون نو به نو تازه به تازه همه رضایت
سعادت ، شعف، به‌روزی، پیروزی،
مهر، عشق، و هر چه که تو می‌جویی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...