۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

از منه خائن تا خادم



اگر بتونیم ساده به موضوعات و روابط نگاه کنیم شاید آدم‌های کمتر تنهایی بودیم
بعضی از ما به‌خودمون بی‌ربط سخت می‌گیریم ، چون از دیگران هم سخت انتظار داریم
حالا این‌که این سختی در توان دیگری باشه جبرانش یا نه و یا حتا به این جرم از محبت نیاز داشته باشه یا نه
نمی‌اندیشیم
به‌قول دوستی که می‌گفت: من بیست ساله این‌طوری زندگی کردم. لباس‌هام رو می‌دم خشکشویی
خونه‌ام را فلانی تمیز می‌کنه و در بهترین رستوران هم
غذا می‌خورم
از این مدل، خودکفام
چیزی بهم بده که نیاز دارم و
در توان خودم نیست
لطفا نه
برای من خودت رو خسته کن و نه انتظار داشته باش بابتش مراسم قدردانی برپا کنم
خب، این فوق‌العاده است.
همیشه
آدم‌ باید از دوستان حتا اگه شده یک خط، یاد بگیره
این کلید بارزشی بود که دوست به دستم داد
خودم را بخاطر کسی به سختی نمی‌اندازم. به‌قدر توانم سرمایه‌گذاری می‌کنم
و به‌قدر همونم برداشت
اگه یکی پیدا بشه به هر ضرب و زور از مدل خارجم کنه
چاره‌ای نمی‌مونه جز اصلاح در رفتار اجتماعیم با دوست
البته این‌ها کمی بوی نسوان هم داره
ما عادت کردیم یا خیلی و زیادی خوب باشیم. یا بد
وقتی خوبیم کاش همون‌طور خوب هم بمونیم.
بعد بابت همة خوبی‌هایی که طرف نیازش نداشته
طلبکار نشیم
عشق هم همین‌طوراز میان ما رفت
من با زرد خیلی خوش‌حال می‌شم، اگر منظور شادی منه؟
با زرد شادم کن
شاید آبی منو به یاد خاطره‌ای محزون‌تر کنه؟
به اندازه، اندک ولی همیشگی برام مایه بذار
اندازه‌ای بکن که اگر جواب نیامد آزرده و رنجیده خاطر نشی
‌بده و بستون، پایان هر رابطه است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...