۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

کسی که مثل هیچ کس نیست



وای خدا جون چه جمعه‌ای
چه آفتاب و چه سکوتی
یادش بخیر اون قدیما کی این‌طور صدای ماشین و دزدگیر و ......... زهر مار بود؟
فوقش خیلی می‌شنیدی صدای فریادی که یا می‌گفت:
نمک....................ی
نفت..................ی
یا نه سر ظهر و بعد از ظهر جمعه کوچه بود و صدای بچه‌های محل که هنوز آدم نبودیم و در عصر پدر مادر سالاری زیست می‌کردیم
نه حالا که بچه‌ها رو لای پنبه و الکل می‌ذارن تا آخرش عاصی و شاکی فحش رو بکشن به پدر و مادر که از خونه برن
حرمت آقا.
حرمت رو دست کم نگیر که سید غریبة رهگذر در کوچه حرمت داشت تا نون خشک افتاده میان راه
یادش بخیر در سرمون کرده بودند هر سیدی می‌بینی سلام بده
ممکنه آقا امام زمان باشه
بعد هم انتظار داشتند وقتی یه سید آسمون جل به پست‌مون خورد، بهش بله ندیدم
خب کی فردای قیامت جواب جدش را می‌داد؟
باور کن من همین‌طوریا خر شدم
طرف علاوه بر سر و شکل خوب یه مقام سیدی داشت که فکر می‌کردم با این گذشت و فداکاری‌ها حتما جده‌اش بانو فاطمه یه‌جای اختصاصی در بهشت بهم خواهد داد
اون‌وقت با این‌همه شستشوی مغزی هر چه ناسزا لایقش بود می‌گفتند و منو از این اولاد بی‌بخار پیغمبر منع
خب پس چطور باید مفتخر به یه چی می‌شدم؟
خانم والده که می‌شست و پا می‌شد می‌گفت: تو حرف نزن. من می‌دونم
آیا راه چاره‌ای از دست این همه بد ، خود وجود داشت؟
تنها راه چارة باقی همان کاری را دیدم که کردم، ازدواج پنهانی و یواشکی تا آخر عمر هم تاوانش را دادم
حالا ایی بانو فاطمه و بی‌بی‌جهان بیان بگن سهم ما از این اولاد پیغمبر و بهشتش همین بود؟
دست همگی درد نکنه
واقعا کی هستم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...