۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

بی‌بی، پس چی شد قیامتت؟



وای که چه جمعه باحالی
پر از نور
پر از گرمی و زیبایی خورشید و نفس‌کشیدن‌های خنک و روح بخش، هستی
فکر کنم دیدار دیروز با خاله اتی تونسته تراپی باحالی انجام بده. چون امروز واقعا بوی جمعه رو می‌ده
وقتی چشم می‌بیندم، هنوز عطر خاله جان و
مهری که در نگاه اهل بیتش بود همراهیم می‌کنه

و چه حس خوبی‌ست، خانواده داشتن. حتا اگر این خاله مامان نباشه و یا پسرش برادرم نباشه
اما بی‌شک از دیدار اون‌ها بیش از دیدار خانواده خودم لذت بردم
تازه، عطر بی‌بی‌جهان همه‌جا بود
در محبت خاله‌اتی، در اصراری که برای نگه‌داشتنم برای شام داشت
جدی؛ ما چیه این موضوع را دوست داریم؟
مهمونی بازی‌ش که نیست.
چون می‌شه به تعداد روزهای هفته
دوستان را دید و برنامه گذاشت
اما این عطر، عطر خوش هویت ، امنیت، خاطرات پشت سر و لذت دزدکی بالا رفتن از درخت رو به‌همراه داره
و چرا ما فقط کودکی‌ها رو دوست داریم و دنبال اون جنس از آرامش‌یم؟
حتا، لذت چرخواندن آتش گردان برای قلیان بی‌بی‌جهان چه تماشایی بود و همیشه عاشق جرقه‌هایی که بی‌بی می‌ساخت
خب ببین با این همه معجزات بی‌بی، تو می‌گی، بی‌بی در کودکی من خدا نبود؟
نه.
بی‌بی تا قیامت نمی‌بخشمت.
با این ‌ دنیای رویایی که برایم ساخت و من و گذاشتی با بچه‌ای که نمی‌دونست

حتا خدا کیه
یا جهنمی که شما می‌گفتی کجاست؟

راستی بی‌بی، تو به دخترت قصه‌های جهنم و شیطون و روز قیامت رو نگفته بودی؟
نه نگفتی.
یعنی وقت نکردی.
اون‌وقت که باید براش قصه می‌گفتی، فرستادی‌ش خونة بخت که برای من قصه بگی

وای بی‌بی خدا کنه در همون روز قیامت خدا تو رو به‌خاطر دخترت و من ببخشه
که نفهمیدم این سال‌ها چه‌طور اسمش شد زندگی؟
بی‌پدر .
بی تو و در تنهایی
میان، کف دست درخت توری

همه چیز اون‌موقع‌ها خوب بود چون این‌گونه هراسیده از فهم، بزرگی نشده بودیم
از ادراک، تلخی نگاه بعضی و حتا درک واژة خطر یا امنیت
وحشت، همیشه فقط در جهت جهنم رشد می‌کرد و
زندگی در سوی

جغرافیای حیاط بی‌بی‌جهان
که به‌قدری بزرگ بود که همه دنیایم حساب می‌شد

خونه، خونة پدریم بود
اما همیشه در ذهنم خونة بی‌بی‌جهان. چون بی‌بی‌ بود که به اون روح زندگی می‌داد

سلام؛ جمعه‌های پیش از من و بعد از من
سلام؛ جمعه‌های اکنون و دیروز و فردا
سلام؛ به تو که دنبال چیزی شبیه به گم کردة من به این‌جا می‌آی
یاد خوش و مطهر زیبایی و
عصر زرین کودکی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...