۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

روزهای برزخی



چه روز عجیبی
نوشتن و کارم نمی‌آد
شماها خوبید؟
خدا کنه شماها مثل من گرفتار برزخ نباشید

دقت کن گفتم برزخ، نه دوزخ تفاوت میان این دوبسیاره
برزخ جایی‌ست که من الان درش هستم. نمی‌دونی چی به چی و تو کجایی و کاری هم از دستت برنمی‌آد
نه می‌شه به روی خود نیاورد و ول گشت که خلاف قوانین خانم والده است
نه می‌شه انسان مفیدی بود
باز روزهای حال خرابی، مثل دیروز با خودم می‌گم: شهرزاد خانم امروز آدم نیستی و حالت هم هیچ خوب نیست
مثل مجوزی می‌مونه که تو می‌تونی یه آرام‌بخش بخوری یا هر کاردیگه که توانش را داشته باشی در مسیر بهبودی
وقتی هم که خوبی، خب خوبی دیگه دلم می‌خواد زمین و زمان را از نو بچینم
ولی روزهای برزخی نه مسلمونی نه کافر. نه آدمی نه ....................... می‌شه امروز من
نمی‌دونم چمه. نمی‌شه گفت هنوز بدم. دیشب هم با زور زاناکس نخوابیدم که بگم تاثیر دارو روم مونده
می‌دونم چیه
دلم شکسته و شوک شده
یکی بیاد منو جمع کنه
پس برای چی به برخی از شما می‌گم، رفیق؟



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...