۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

با معذرت از بازماندگان، گیلگمش




فکر کنم باز یه کار بدی کرده باشم ها؟
آخه بچگی هر چی سه و یا خراب می‌شد معمولا تقصیر من بود. چه واقعا مقصر بوده باشم یا خیر
یعنی خانم والده خودش فهمیده بود که همه سه‌های دنیا زیر سر منه
با تولدم زندگی‌ش سه شده بود، خب بیچاره لابد حق داشت
این نظریه کارشناسی رو بده
باور کن
مولود زلزله بوین زهرا هستم.
یعنی قرار که نبود باشم.
دکتر آخر مهر یا اوایل آبان منتظر ورودم به عرصة گیتی بود
اما از جایی که زمین بی‌تاب اومدنم و خانم والده دیگه نمی‌تونست حملم را
تحمل کن
و شاید بابت ناله نفرین هایی که با هر تهوع صبح‌گاهی روانه هستی می‌کرد
و یا
هر چیز دیگه
همه دست به دست دادن تا زودتر بیام و از موج نفرت خانم والده خودم را نجات بدم
خدارو شکر هنوز بچه بود و خیلی بلد نبود نفرین‌های داغ بکنه.
القصه که ما با زلزله آمدیم و همه چیز افتاد گردن زلزله تا مرحله بلوغ که خانم والده قطعنامه صادر کرد که:
چه ساده بودم که فکر می‌کردم زلزله تو رو زود به دنیا آورد
نگو از اومدن تو زلزله شد.
با شرمندگی از بازماندگان زلزلة مزبور
از اون به بعد هر زلزله و طوفانی که در هر نقطه از جهان شد
مسئولیتش را شخصا به عهده گرفتم
از این رو چون می‌خواستم برم شمال و این چند روز باران امونم را گرفت
باز هم نتیجه می‌گیرم که این بارش زیاده و راه بند بیار هم به نوعی زیر سر خودم بود
حالا بعد از شرم از کلیه بازماندگان زلزله‌ها، طوفان‌ها، حتا طوفان جناب نوح و گیلگمش
باید بگم بدجوری اسیر تهران شدم.
الان باید چلک بودم.
نه صدای یک ماشین می‌شنیدم
و از این همه فشاری که تنهایی بهم می‌آره
تا حالا رهیده و در حال خدایی بودم

فقط نگرانی جدیدم می‌دونی چیه؟
اگه بیگ بنگ هم زیر سر من بوده باشه
باید روز قیامت جواب کدام یک از نفوس عالم را بدم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...