۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

سیب تلخ ، آدم


ما این‌که دیشب به محض باز شدن بلاگر، دیگه نوشتنم نیومد. تا نیم‌ساعت پیش داشتم بال بال می‌زدم برای نوشتم

تا قیامت اگر آدم و جفتش دربهشت ول می‌زدن، نه سه‌ای رخ می‌داد و نه حتا درخت سیبی کشف می‌شد
یا ممکن بود با دیدنش آدم فکر کنه این قل قلی‌ها چه خوبه برای بازی
یا این‌که دیگه .................چی؟
اما، درست هنگاهی که خدا گفت هر غلطی می‌خوای بکن ، فقط به سیب نزدیک نشو
راه افتاد دنبال فلسفة چرایی نخوردن سیب
از قدیم گفتن: تره به تخمش می‌بره مارکوپولو به آدم
اگر این حس، کشف و شهود و اینا نبود نه آدم می‌خواست سر در بیاره این سیب چیست
نه لیلیت با هم‌دستی ابلیس می‌تونست وسوسه‌اش کنه ازش بخوره
مطیع می‌شد و هر چه قرار نبود بدونه و کشف کنه هم به تاریخ بشریت می‌پیوست
اما کلیدی ترین واژگان خالق به مخلوقش منع بود
چرا ؟ منع؟
چرا اگه خوب نبود آفرید؟
مثل انگور که از میوه‌های ابلیسی‌ست
غیر از ما هم که موجودی نبود که تمایل به خوردن و تست این میوه‌ها داشته باشه
پس برای ما خلق کرده.
اما از جایی که تا انگیزه و محرک نباشه انسان کاری انجام نمی‌ده
از این طریق وادار به خوردن سیبش کرد
واین بود مکاشفات اولیة من از اول چرایی انسان به خدا که خانم اشرفی محرک اولیه‌اش بود
و حکایت دیروز هم از همین دست بود
نباید وارد اینترنت می‌شدیم
و من هیچ‌کاریم نمی‌اومد به جز وبلاگ نویسی
و همین منع، این نکن همیشه منو تحریک به انجام هر نه‌ای می‌کنه
خدایا خودت شفام بده، بلکه از داشتن عشق هم منصرف شدیم
والله باور کن این چه حسیه که فقط درد و رنجش اسم عشق می‌گیره؟ خب ژنی همه ایراد داریم دیگه
همه چیز را ول کردیم و فقط لنگ همین یک قلم جنس موندیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...