۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

انگور بهشتی



ما که پنبه بعضی را می‌زنیم بذار از انگور هم نگذریم
اولین خلاف زندگی من، دمی به خمره زدن پنهانی بود. البته بلافاصله بعدش تخت خوابیدم
صبحم کلی به جماعت خندیدم که:
چه ابلهانی هستند این خلق" خلق اون موقع مد روز بود و همه یا امت بودیم یا خلق" این‌که بدتر از والیوم داروی خواب آوره. به چه درد می‌خوره ؟
بعدها که در حال پاس کردن واحدهای بعدی و کارشناسی بودم، مراحل تکامل با سرعت طی می‌شد
و بازار ازدواج من داغ بود
امروز سرم گرم بود و قول ازدواج می‌دادم.
صبح که هوا به مغزم می‌خورد
از سگ پشیمون‌تر می‌شدم که این چه قول احمقانه‌ای بود که به این یارو دادم؟
از این مراحله احتیاطات همه جانبه از باب نوشیدن خمر باب شد و فهمیدیم آقا اینو هر جایی نباید خورد
در خفا هم هربار به نوعی کار دستم می‌داد.
پروژة کارشناسی ارشد به این‌جا ختم شد که، ما هر چی جون می‌کندیم
کانون ادراک از نقطة ذهنی و محلة بد ابلیس کمی دور بشه و در جهت آدم بودن حرکت می‌کرد.
با خوردن دم ما به خمره دوباره
مثل کش برمی‌گشت جای اول که نه یه نموره عقب‌تر
کابوس می‌دیدم، ذهنم دائم بهم مسلط بود و مدام دلیلی برای بدبختی می‌ساختم
از همین‌جا راه منو الکل برای همیشه جدا شد
من با الکل موجود دیگری می‌شیم که نه رهایی از بند منطق و تابوها
که چرخش کانون ادراک به سمت ذهن باعث درگیری ها و خشم بسیار و از همه مهمتر قطع رویابینی‌ها بود
عصبی، خودخواه، نعره زنان همیشه با یکی درگیر بودم. چون کانون ادراکم در محلة بد ابلیس جا خوش کرده بود و خودخواهی در من بیداد می‌کرد
حالا ما کاری نداریم خداوند در کتاب قانون فرموده بخورید و بیاشامید از هر آنچه که برای شما آفریدم.
ولی در جایی می‌فرماید: این می‌گساری رسیدن به اهداف شیطان است
که البته اندازه، قدرت تسلط، زشت و زیبایی و الا آخر این شیطان هم همه نقطه‌ای درونی ست که از من تا من
تعریف می‌شه
خلاصه که بالاخره بعد از کلی آموزش و پرورش
سال‌هاست دور الکل رو خط کشیدیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...